youka
Members-
تعداد ارسال ها
783 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
وبلاگها
تمامی مطالب نوشته شده توسط youka
-
برای سفر به دنبال مقصدی با مناظر عالی و مردمی مهربان هستید؟ به گزارش میزان سعادت و شادی دنیا نگاهی بیندازید.هر ساله سازمان ملل متحد کیفیت زندگی شهروندان در سرتا سر جهان را از طریق بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات اندازه گیری می کند. ازسال ۲۰۱۲ تا کنون در بین کشورهای جهان ۱۳ کشور همواره در صدر این لیست جای داشته اند. چه عاملی این کشورها را به شادترین کشورهای جهان تبدیل می کند؟ این مطلب برگرفته از تور هند نوروز 96 است . ۶.کانادا کشور پهناور و رو به توسعه ی کانادا که تا قطب شمال و به سمت دایره ی قطبی امتداد دارد، دومین کشور بزرگ جهان است. کاوش های زیادی در این کشور پهناور با فرهنگ های متنوع صورت گرفته است. در قسمت هایی از شمال غرب بزرگراه قدیمی ترانس کانادا، در زمان فصل سورتمه سواری زمستانی، مردم می توانند هنر راه پیمایی در برف را بیاموزند. اگر ترجیح می دهید پاهایتان روی زمین باشد، در دامنه ی کوه های راکی کانادا در پارک ملی بنف (Banff) یا بسیاری از پارک های ملی کانادا پیاده روی کنید. ۵.فنلاند نگرانی هایتان را در سونای بخار سنتی فنلاندی دود کنید و به هوا بفرستید. این یک رسم مورد احترام در میان مردم فنلاند است. در این کشور ۳.۳ میلیون سونا وجود دارد در حالیکه جمعیت فنلاند فقط ۵.۲ میلیون نفر است. این حمام ها را می توانید به راحتی در حوالی خانه های کنار دریاچه، ساختمان های اداری و حتی ساختمان مجلس پیدا کنید. ۴.نروژ از آنجا که این کشور به واسطه ی مناظر تماشایی اش در زمره ی بهترین کشورهای جهان قرار دارد، اگر در حال بازدید از نروژ هستید این امکان را دارید که به تفریح در فضای باز بپردازید. هنگامی که در کشور زیبا و فریبنده ی نروژ در حال گردش هستید در هر کجا که اراده کنید و مایل باشید می توانید چادر خود را برپا نمایید. در ماه های تابستان سعی کنید به ارتفاعات کوه اسکالا بروید. اسکالا یکی از مرتفع ترین قله های نروژ است که بر فراز آن می توانید از تماشای ارتفاعات محلی و یخچال های طبیعی لذت ببرید. ۳.ایسلند استوار ماندن نام ایسلند در بین ۱۰ کشور شاد دنیا بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ خیلی از مردم را متعجب کرده است. به گفته ی هلی ول (Helliwell) بحران اقتصادی، مردم جامعه را به هم نزدیکتر می کند و نیز به پیدایش فصل جدیدی از صنعت گردشگری کمک خواهد کرد. امروزه صنعت هوایی ایسلند پروازهای ارزان قیمت به همراه توقف های طولانی در ریکیاویک (Reykjavík) پایتخت این کشور را به اروپایی ها ارائه می دهد. اگر در ایسلند هستید، بازارهای سرپوشیده و استخرهای روباز شنا را در حوالی پایتخت و نیز بسیاری از پارک های ملی می توانید پیدا کنید. اگر زمان کافی دارید با رانندگی در جاده رینگ رود (Ring Road) از تماشای جزایر آتش فشانی، سواحل و دیگر مناظر این کشور لذت ببرید. ۲.سوییس سوییس با داشتن مردمی مرفه، برخورداری از دامنه های برفگیر مناسب اسکی و تولید شکلات های عالی، قطعا در لیست شادترین کشورهای دنیا جایگاه خوبی دارد. فضاهای باز و طبیعت سوییس زمینه ی زندگی سالم و شادابی را برای شهروندان خود فراهم آورده است که نتیجه ی آن داشتن پایین ترین نرخ چاقی در میان کشور های اروپایی است. به وسیله ی قایقرانی، کوهنوردی و پاراگلایدر در شهرک اینترلیکن (Interlaken) و جستجو در کوهستان آن می توانید طبیعت وحشی این کشور را از نزدیک نظاره گر باشید. ۱.دانمارک باز هم دانمارک در رده ی نخست…! این اولین باری نیست که دانمارک به عنوان شادترین کشور جهان شناخته می شود. دانمارک خدمات عمومی رایگان فراوانی ارائه می دهد. از آن جمله می توان به مراقبت های بهداشتی و آموزش و پرورش اشاره کرد و به همین دلیل و از آن حیث که زندگی اجتماعی در این کشور برقرار است، بر خود می بالد. می توانید با بازدید از نمایشگاه میزهای کریسمس مجلل کپنهاگن (Copenhagen)، مفهوم واژه ی (hygge) به معنای “حس گرم دوستانه” را به خوبی درک کنید و در حالیکه شناخت مختصری از فرهنگ این کشور کسب می کنید، همراه با صرف یک وعده ی غذایی خوشمزه در کنار دوستان و خانواده تان به احساس آرامش دست یابید.
-
در این مقاله سعی بر آن داریم که شادترین کشورهای دنیا را به شما معرفی کنیم. با شناخت این کشورها تصمیم گیری برای سفر کردن یا اقامت برایتان آسان تر می شود. مفرح ترین مکان های زمین که واقعا ارزش سفر کردن دارند. همه از یک فرمول تبعیت می کنند: برخورداری از شیوه ی حکومتی خوب، مفهوم قوی جامعه، احترام به حقوق شهروندی و به طور کلی کیفیت بالای زندگی از جمله عواملی هستند که باعث می شوند روحیه ی شهروندان بالاتر برود.در عین اینکه نتایج بر مبنای تجربیات بازدیدکنندگان از یک کشور نیست، اما این گزارش به عنوان یک نشانه و محک به خدمت مسافرین می آید.جان هلی ول (John Helliwell) یکی از نویسندگان گزارش اظهار می دارد : کشورهایی که در صدر لیست برترین ها در دنیا قرار دارند، در زمینه ی رونق و اعتماد عمومی دارای رتبه ی خوبی هستند.” وی افزود: “مردم با یکدیگر و با مسافران رفتار دوستانه ایی دارند، آنها مثل یک مشتری خوب به شما سرویس می دهند و بر پایه ی تجربه ی شخصی من این کشورها بهترین اماکن دنیا برای سفر به شمار می روند.”و حالا برای آشنایی با ۱۰ کشور شاد جهان با ما همراه باشید: این مطلب برگرفته از تور هند نوروز 96 است . ۱۰.سوئد سوئد یکی از ۵ کشور شمال اروپاست که به طور مستمر نزدیک به رده های بالای لیست شادترین کشورهای دنیا قرار دارد، این امر به دلیل شاخص بودن سطح بالای رضایتمندی از زندگی است که در این نقطه از دنیا به وفور یافت می شود. برای تجربه ی آنچه این کشور را شاد و سرزنده نگاه می دارد، به سادگی می توانید از یک کافی شاپ بازدید کرد تا کاکلا متوجه این امر گردید: سوئد یکی از سه کشوری است که مردم آن بزرگترین مصرف کننده های قهوه در دنیا هستند. مفهوم جامعه به عقیده ی مردم سوئد به طور قطع با لغت فیکا (fika) شناخته شده است. فیکا که عموما با جمله “زمان را بشکن” معنی می گردد به زمانی گفته می شود که محلی ها برای خوردن قهوه، بحث در مورد اخبار و خوردن شیرینی یکدیگر را ملاقات می کنند. ۹.استرالیا از نظر مساحت، استرالیا ششمین کشور پهناور جهان محسوب می شود. استرالیا دارای سطح آلودگی پایین، سطح بالایی از مشارکت مدنی و مشارکت قوی در سطح محلی است. کباب محبوب استرالیا همه را دور هم جمع می کند؛ پارک های ملی، فضاهای باز و رستورن هایی که به مردم غذاهای کبابی مجانی یا پولی می دهد از جمله این مکان ها به شمار می روند. مسافرانی که دوستان استرالیایی ندارند تا میزبانشان باشند می توانند از خوردن غذاهای محلی، گوشتی و دریایی لذت ببرند و یا از خوردن گوشت کبابی و تماشای منظره ی غروب آفتاب طی یک سفر دریایی در دریاچه ی کانانارا (Kununurra) در غرب استرالیا غرق در لذت شوند. ۸.نیوزیلند از زمانی که کشور جزیره ایی نیوزیلند توسط بشر برای سکونت به کار گرفته شد، ۸۰۰ سال می گذرد. از کوه های آبی تا پنگوئن وحشی در جنوب جزیره، مناظر زیبایی برای بالا بردن روح زندگی محلی در این بهشت زیست محیطی پر رونق وجود دارد. امروزه این کشور دارای سطح آلودگی بسیار پایین می باشد و یکی از جزایری است که بیشترین حیات زیستی را شامل می شود. مردم نیوزیلند به محیط زیست خود می بالند و به شدت برای محافظت از آن تلاش می کنند. شانس دیدن آتشفشان، مکان های قبیله ی کهن مائوری(ancient Maori sites) و دهانه های آتش فشانی در پارک های ملی تونگاریو(Tongariro) و واناگونی (Whanaguni) را از دست ندهید. ۷.هلند شهروندان هلندی بالاترین میزان فعالیت های بدنی در دنیا را دارند. این کشور مفتخر است که ۲۰۰۰۰ مایل راه مختص دوچرخه سواری برای سفر ایمن را فراهم کرده است و آمستردام شهر مرکزی آن به عنوان یکی از شهرهای دنیا که مردم آن بیشترین علاقه به دوچرخه سواری را دارند، شناخته می شود. به شما پیشنهاد می کنیم که یک دوچرخه اجاره کنید و رایج ترین روش حمل و نقل در کشور را امتحان کنید. از این طریق می توانید در خلال سفر یک ورزش مفرح نیز انجام دهید. همچنین، به شما توصیه می کنیم: با استفاده از نقشه یا استخدام راهنمای محلی از محدوده ی خارج از شهر آمستردام دیدن نمایید.
-
در سال ۱۹۷۷ یک گروه تئاتر در مسیر خود سری به سالن تئاتر «ارفیوم» (Orpheum) در شهر ممفیس، ایالت «تنسی» زد، اما بعد از شب افتتاحیه، داستان روحی که ساکن این تئاتر است، دهان به دهان چرخید و دردسرساز شد.به همین خاطر آنها تصمیم گرفتند برای حل این مشکل هر کاری که لازم است انجام دهند و این کار را با برگزاری یک جلسه احضار ارواح در بالکن تئاتر آغاز کردند. و اینجا بود که متوجه شدند این روح متعلق به دختری کوچک به نام «مری» (Mary) است.هیچ کسی نمیداند که این دختر کوچک چگونه جان سپرده است. گروهی بر این باورند که این دختر دوازده ساله در سال ۱۹۲۱ در یک سانحه تصادف جان باخته است و عدهای دیگر معتقدند که مری در آتشسوزی سال ۱۹۲۳ جان خود را از دست داده است.صرفنظر از اینکه این دختر چگونه رخت از این جهان بسته است، روح سرگردانش به جای ترک این دنیا، حضور همیشگی در این سالن تئاتر را برگزیده و باعث شهرت این مکان شده است. به عبارتی این روح کوچک قریب ۶۰ سال است که این مکان را به تسخیر خود در آورده است.این سالن تئاتر در تسخیر روح دختری کوچک به نام مری است که مشخص نیست چه زمانی و چگونه جان سپرده است و چرا این مکان را به تسخیر خود درآورده است؟ این مطلب برگرفته از تور هند نوروز 96 است . البته لطف ماجرا در اینجا است که روح مری از خباثت و بدجنسی به دور بوده و اغلب رفتاری دوستانه از خود نشان داده است.او گاهی اوقات مجذوب ارگ بادی شده و به نواختن آن میپردازد، گاهی آواز میخواند و گاهی در میان راهروهای سالن تئاتر به این سو و آن سو میدود.البته برای یک تماشاچی ساده در دنیای زندگان، این رفتارها معنا و مفهوم دیگری پیدا میکنند.شنیدن صداهای عجیب و بدون دیدنی های جهان از هر پنج قاره - مشخص، صدای دویدن به این سو و آن سو و البته باز شدن مرموز درها، شاید آن قدرها هم معصومانه نباشد و برعکس، حسی از آزردگی و ترس را تداعی کند.البته مری همیشه هم غائب از نظر نیست. دست کم بارها او را نشسته بر صندلی مورد علاقهاش در ردیف نیم اشکوب ساختمان دیدهاند، دخترکی مو مشکی در لباسی قدیمی که گویی با چمشان خود تا اعماق وجود انسان را میکاود، چشمانی که بیشک دیگر متعلق به این جهان نیستند.البته مری گاهی اوقات خیرخواهی خود را هم به اثبات رسانده است. به عنوان مثال یک شب وقتی که ارگ بادی شکسته شده و باید برای اجرای آن مرمت میشد. مسئول بخش تعمیرات «هارلن جادکینز» (Harlan Judkins) تصمیم میگیرد تا استراحتی به خود داده و فنجانی قهوه بنوشد. وقتی او به محل کارش بازمیگردد، میبیند که ارگ خود به خود و به شکلی مرموز و غیر قابل توضیح تعمیر شده است، مرمتی که شاید با کمی کمک از جانب دستیاری جادویی محقق شده بود.داستان مری در کتاب «آمریکای تسخیر شده» به قلم «مایکل نورمن» و «بث اسکات» که در اکتبر سال ۱۹۹۴ منتشر شده بود نیز قید شده است. داستانی که بسیاری را کنجکاو کرد تا خودشان به تئاتر آمده و صحت این داستان را مورد بررسی قرار دهند و بسیاری دیگر که قبلا سری به این سالن زده بودند از خود سؤال میکردند که چرا هیچ چیز غیر عادی ندیده و صدای مشکوکی نشنیدهاند؟ در کتاب آمریکای تسخیر شده نورمن و اسکات به بررسی تعدادی از داستانهای قدیمی میپردازند که در مورد مری نقل شدهاند. در این میان شاید داستان «ترسا اسپون» (Teresa spoone) از همه جالبتر باشد. او در سال ۱۹۷۹ برای ملاقات دوستش «وینسنت آستور» (Vincent Astor) که نوازنده ارگ بادی باود، به سالن تئاتر آمد.وقتی که وینسنت در حال نواختن آهنگ بود، هوای سالن تئاتر رفته رفته سرد شد و ناگهان آنها متوجه نور ضعیفی شدند که به نظر میرسید از راهرو عبور کرده و پشت ردیف صندلیهای آخر محو شد. در ادامه آنها شاهد جلوهای شبح گون از دختری جوان بودند که درست در همان نزدیکی به این سو و آن سو میخرامید. ترسا در همان لحظه احساس کرد که باید به سمت روح برود، اما درنگ کرد. او بعدا در این مورد چنین گفت: احساس میکردم که او مرا به سوی خود فرا میخواند، چیزی که مرا به شدت به وحشت انداخته بود. حس میکردم که اگر به نزدیکی آن شبح برسم، دیگر هرگز توان بازگشت نخواهم داشت.در این مورد حتی پرفسور فراروانشناسی به نام دکتر «لی ساتر» (Lee Sutter) در اوایل دههی ۱۹۷۰ به شخصه بازدیدی از این سالن تئاتر داشته و طی تحقیقات خود دست کم پارهای از اطلاعات موجود در مورد مری جوان را مورد تصدیق قرار داد. اما با این وجود حضور این روح هنوز هم در هالهای از تردید و ابهام قرار دارد.در خاتمه بد نیست نگاهی هم به تاریخچه این سالن داشته باشیم. تئاتر ارفیوم در سال ۱۸۹۰ در بخش مرکزی شهر ممفیس احداث شده و به عنوان سالن بزرگ اپرا شروع به فعالیت کرد.به دنبال افزایش شهرت رفته رفته به ابعاد آن افزوده شد. برای نزدیک به بیست سال این سالن شاهد اجراهای موفقی بود تا سرانجام روزی تلخ از راه رسید. در سال ۱۹۲۳ وقوع یک آتش سوزی ظاهرا نقطه پایانی بر دوران اوج و محبوبیت این تئاتر بود. اما این سالن قصد بازنشستگی نداشت و از نو در سال ۱۹۲۸ همچون ققنوسی از میان خاکسترهای خود برخاست، اما اکنون دو برابر بزرگتر از قبل و البته با جلال و شکوه بیشتر. اما به هر حال زمان دشمن قدری است. با گذر هر سال، آن درخشش فریبنده نیز آرام آرام محو میشد و جای خود را کهنگی و اضمحلال میداد. به طوری که در سال ۱۹۸۲ این سالن به خاطر تعمیرات گسترده تعطیل شده و مجددا دو سال بعد یعنی در ۱۹۸۴ بازگشایی شد. ظاهر فعلی این سالن کماکان شبیه به روزهای بعد از آن تعمیرات بنیادین است.اکنون صرفنظر از اجراهای متعدد، این سالن با داستان روح کوچک خود همچنان در میان علاقهمندان دنیای گردشگری ترس و وحشت معروف و محبوب است.
-
سرزمین زیبا و پهناور هندوستان، از زیبایی و جذابیتهای بسیاری بهره برده و تنوع محیط زیست و حضور جانوارن گوناگون، فرهنگ غنی و تاریخ پربار این کشور، برای گردشگران مجذوب کننده است. اما دنیای گردشگری وحشت هم به نوعی وامدار کشور هند است.هندوستان بیشک کشوری جالب اما پر رمز و راز است. برای مدتهای مدید، غربیها هند را سرزمین شعبده و جادو میدانستند. از سوی دیگر بسیاری در جستجوی معنویت به بازدید مکانهایی همچون «واراناسی» (Varanasi)، «ریشیکش» (Rishikesh) ، «هاریدوار» (Haridwar) و غیره میروند. از سوی دیگر هند خاستگاه چهار دین بزرگ جهان یعنی هندو، بودایی، سیک و برهمایی است و آن گونه که این ادیان به آن اشاره دارند در این سرزمین ارواح خوب و بد در کنار هم و دست در دست هم حضور خود را نشان میدهند. این مطلب برگرفته از تور هند نوروز 96 است . هتل ساووی (Savoy)، ماسوری (Mussoorie) یک ایستگاه کوچک برفراز تپهای زیبا در منطقهی «ماسوری»، مخزن اسرار و افسانههای محلی بسیاری است، اما در این میان روح «لیدی گارنت ارمه» (Lady Garnet Orme) گل سرسبد این مکان است.جسد او در یکی از اتاقهای «هتل ساووی» پیدا شد، در حالی که علت مرگش در هالهای از ابهام بود، از آن روز روحش این هل را به تسخیر خود درآورده است. بعضی میگویند که او مسموم شده و حتی «سم استریکنین» در بطری داروی او کشف شده است.داستان این مرگ مرموز به اندازهای پرکشش بود که بانوی جنایی نویس نامی «آگاتا کریستی» را شیفته خود کرده و باعث به نگارش درآمدن کتابی با همین مضمون شد. تاریخ غنی این منطقه که گاها با ماجرای ارواح و پدیدهی تسخیر شدن در هم آمیخته، باعث شده است که از این هتل به عنوان یکی از تسخیر شدهترین مقاصد گردشگری کشور هندوستان یاد شود.کارکنان و مهمانان هتل غلب از حضور بانویی سفید پوش گله دارند که در راهروهای هتل قدم میزند. از سوی دیگر گاهی از اتاقی که شاهد واپسین نفسهای این زن بوده، صداهایی عجیب به گوش رسیده و مزاحم مهمانان اتاقهای مجاور میشود. ساختمان دانشکده علوم «کایرِتِبَد» (Khairatabad)، حیدرآباد ساختمان «تاراپوری» (Tarapuri) ساختمانی قدیمی است که گذشتهاش به تدریج از یاد رفته است، هر چندگفته میشود زمانی به عنوان دانشکدهی علوم مورد استفاده بوده است. این ساختمان به تدریج ویرانه و بعدها متروکه شد. اما ظاهرا اجساد مردگان در آزمایشگاه بیوولوژی این دانشگاه، آن گونه که باید تدفین نشدندن. مردمی که به ویژه شب هنگام از این محل عبور میکنند، اغلب از اسکلتهایی سخن میگویند که به این سو و آن سو حرکت میکردند. به علاوه صداهای آزار دهنده و نورهای مرموز از دیگر مشاهدات رایج در این منطقه است.فردی از سوی دولت مأمور حفاظت از این مکان شد، اما خود او نیز به شکلی مرموز جان سپرد که این مسئله، به ترسناک بودن این مکان افزوده است. مردم محلی اغلب از رفت و آمد به این ساختمان پرهیز میکنند. تونل ۳۳، شیملا این تونل طولانیترین تونل در بخش راه آهن «شیملا کالکا» (Shimla- Kalka) است که درست کنار «ایستگاه باروگ» (Barog) واقع شده است. ادعا میشود که این تونل صاف و یکدستترین تونل در جهان است، تونلی که از تاریخچهای جالب توجه برخوردار است.عملیات احداث این تونل به مهندسی بریتانیایی به نام «کاپیتان باروگ» سپرده شد که ظاهرا در تکمیل این پروژه ناموفق بود. او بعدا از شغلش اخراج شده و مورد تمسخر اطرافیان قرار گرفت و در نهایت دچار افسردگی شد. یک روز او به داخل این تونل رفته و با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد.این تونل بعدها توسط شخصی دیگر کامل شد، اما همچنان با نام سازندهی اصلی خود شناخته میشود. سازندهای که اگرچه این مکان را برای مرگ خود انتخاب کرد، اما روحش همچنان ساکن آنجاست و البته خوشبختانه رفتاری دوستانه نیز در پیش گرفته است. از سوی دیگر مردم محلی ادعا میکنند که گهکاه با زنی مواجه شدهاند که جیغزنان به داخل تونل دیوده و از مردی صحبت میکنند که گاهی از آنها برای روشن کردن سیگارش کبریت خواسته است.در نهایت این تونل با این همه ماجرا و داستانهای عجیب و غریبش، به عنوان یکی از تسخیر شدهترین مکانهای هند شناخته میشود. چاندانِگار (Chandan Nagar)، پونه (Pune) کلنی کوچک چاندانگار وحشتی در دل خود نهفته دارد. روح دخترکی کوچک که در تاریکی شب و با لباسی سفید رنگ در این منطقه پرسه میزند، در حالی که عروسکی در دست دارد.ظاهرا این کودک اغلب هنگام نیمه شب ظاهر میشود و اگر کسی در مسیر حرکتش باشد، ناگهان جیغ زنان به سمت او هجوم میبرد. واقعیت این است که کودکان موجوداتی معصوم و دوست داشتنی هستند و شاید همین امر باعث شده که ارواح آنها منبع ترس و وحشت بیشتری شود.اما داستانی نهفته در پس حضور این روح کوچک چیست؟ در حدود ده سال پیش دختری در محل ساختمان سازی کشته شده و از آن پس تا کنون این منطقه را به تسخیر خود درآورده است. مردم گزارش دادهاند که اگر به او نگاه کنید، لبخندی نثارتان میکند. خب حداقل این لبخند خیلی بهتر از جیغ کشیدن و یورش بردن به سمت افراد آن هم در تاریکی شب است که دست کمی از یک کابوس ترنساک ندارد.
-
اگر به افسانههای هندو نگاهی داشته باشم، متوجه حضور شیاطین و ارواح زشتکار بسیاری خواهیم بود و در این میان، هرازگاهی شاهد قیام این شیاطین برعلیه فرشتگان و خدایان هندو هستیم. بر طبق اسطوره شناسی هندوها، ارواح هرگز نمیمیرند، به ویژه آن گروهی که به دلایل غیر طبیعی دار فانی را وداع گفتهاند، هرگز به مکان اصلی خود هدایت نشده و ناگزیر در جهان ما آواره و سرگردانند. شاید همین امر باعث تقویت شائبهی تسخیر شده بودن مکانهای متعددی در این کشور شده است. از سوی دیگر این ارواح سرگردان از قدرت حمله کردن به دیگران و آسیب زدن به آنها نیز برخوردار بوده و میتوانند حوادث غیر طبیعی را به وجود آورده و به ترسناک بودن یک مکان دامن بزنند.اگر به خاطر داشته باشید در بخشهای پیشین این مطلب، به شماری از معروفترین مکانهای تسخیر شده این کشور سفر کردیم. در این مجال، همراه شما آخرین گزینههای این فهرست را نیز مرور خواهیم کرد. این مطلب برگرفته از تور هند نوروز 96 است . معادن «Lambi Dehar»، ماسوری (Mussoorie) این مکان نیز به عنوان یکی از تسخیرشدهترین مکانهای خالی از سکنه هند شناخته شده است. معادنی که بعد از مرگ حدود نیم میلیون معدنچی به دلیل شرایط نامساعد معدن، سرانجام تعطیل شدند.مردم محلی باور دارند که این مکان اکنون محل زندگی ساحرههایی است که شب هنگام در این حفرههای زیرزمینی به دنبال گرفتن زندگیهای بیشتری هستند. وقوع تصادف و نیز مرگهای غیر طبیعی در این منطقه این شایعه را قوت بیشتری بخشیده و باعث شده است که این مکان به عنوان یکی از ترسناکترینهای این کشور معرفی شوند. گورستان کالپالی (Kalpalli)، بنگلور این مکان در اصل به عنوان «گورستان سنت جان» شناخته شده و در جادهی قدیمی مَدرَس واقع شده است. مشاهدهی ارواح و اشباح از جمله مسائلی است که همواره توسط گردشگران کنجکاو یا مردمی که از این محل عبور کردند، گزارش شده است. در این میان به ویژه روح مردی که ظاهرا در این مناطق کمین کرده و مردم را میترساند، شهرت بیشتری دارد. بیشک در تاریکی شب این مکان باعث به لرزه افتادن هر کسی خواهد شد و در این میان افراد ضعیف و ترسو در معرض خطر بیشتری هستند. عمارتی در پونه (Pune) خرابههای قدیمی و رو به ویرانی یک خانه به تنهایی ترسناک و دلهرهآور است و بر اساس داستانهای محلی، این خانه توسط روح شیطانی یک زن مسن تسخیر شده که اوضاع را به مراتب بدتر کرده است. صداهای عجیب، خندههای دیوانه وار و جیغهایی که خون را در عروق منجمد میکنند اغلب در اواخر شب از این مکان به گوش میرسد و همین مسائل سبب شده که این مکان خیلی راحت به عنوان یکی از تسخیرشدهترین مکانهای هند شناخته شود.محلیها تا حد ممکن از این بنای در حال تخریب دوری کرده و به دیگران نیز توصیه میکنند که قدم به آنجا نگذارند. هر چند عدهای این چالش را پذیرفته و دل و جرأت خود را در بوتهی آزمایش میگذارند. خانهی شماره ۳، دهلی چندین سال قبل یک زوج مسن و ناتوان در خانهی مسکونی خود و در کمال خونسردی به قتل رسیدند. از آن زمان این مکان در دام شایعات افتاده و از سوی دیگر اندک اندک ویرانه شد.با گذشت هر سال داستانهای بیشتری در مورد ساکنان احتمالی آن بر سر زبانها افتاد. نجواهای آرام، صداهای عجیب و خندههای وحشتناک بخشی از آن چیزهایی است که این ترس و وحشت را قوت بیشتری بخشیده است. طلسمی ساخته شده از عمیقترین ترسهای انسان که این مکان را نیز در این فهرست جای داده است. ویلای واس (Vas)، بنگلور این مکان گذشتهای تراژیک و توأم با خشونت دارد. این عمارت متعلق به دختران وکیلی به نام «واس» بوده است، دو دختر به نامهای دویس (Doice) و ورا (Vera).در سال ۲۰۰۱، دویس به شکلی مرموز و توسط ضاربی ناشناس کشته میشود. جسد او به خاک سپرده شده و مدتی بعد ورا نیز این خانه را ترک میکند. این مکان به مرور مخروبه شده و ظاهرا بعدا توسط روح دویس اشغال میشود که هنوز هم در راهروهای خانه در رفت و آمد است. یک گروه تحقیقاتی که پیرامون مسائل ماورایی و پدیدههای عجیب تحقیق میکنند، تصدیق کردند که انرژیهای منفی و اختلالات زیادی در این خانه وجود دارد.
-
در واقع ما اگرچه از چیزهایی واهمه داریم، اما در عین حال از اعماق وجودمان دوست داریم ترس را به شکلی واقعی تجربه کنیم و این مسئله شاید یکی از عوامل موفقیت ژانر وحشت در جلب نظر مخاطب باشد. در همین زمینه ظاهرا صنعت توریسم و گردشگری هم با معرفی حوزهای جدید به نام گردشگری وحشت، قدم به این وادی گذاشته است.هندوستان از نظر بسیاری، مقصد گردشگری ایدهآلی است، اما این کشور در کنار تاریخ، فرهنگ و جاذبههای طبیعی خود، ترس و وحشت را نیز به عنوان عامل جذب گردشگر از قلم نینداخته است.و این فهرست درست در همین مورد است، معرفی ترسناکترین و تسخیر شدهترین مقاصد گردشگری این کشور که فارغ از صحت و سقم درستی داستانهایشان در این امر موفق عمل کردهاند. این مطلب برگرفته از تور جیپور نوروز 96 است . ساختمان نویسندگان، کلکته بعد از آنکه ساختمان قبلی طی یک فاجعه طبیعی از بین رفت، ساختمان جدید را داخل قلعهای قدیمی ساختند. اعتقاد بر این است که روح «کاپیتان سیمپسون» از کمپانی هند شرقی که به دست سه انقلابی به نامهای «بادل»، «دَنِش» و «بینال» کشته شده، هنوز هم ساکن این عمارت است. بسیاری از ساکنان نواحی اطراف سوگند میخورند که اغلب شبها اصوات عجیب و صدای پا به گوششان میرسد. ساختمان دادگاه عالی بمبئی گفته میشود که یک روح شکنجهدیده و کینهتوز اینجا را تسخیر کرده و هر کسی را که قدم به داخل راهروهای این ساختمان بگذارد، مورد اذیت و آزار قرار میدهد. این ماجرا از سی سال قبل آغاز شد، زمانی که یک پروندهی قتل در این محل مورد بررسی قرار گرفت. محوطهی اردوگاهی در شهر دهلی نو یک فضای زیبا، پاکیزه و سرسبز که ظاهرا به عنوان مکانی تسخیر شده نیز به شهرت رسیده است، به ویژه پس از نیمه شب که وحشت بر این مکان حکمفرما میشود. مردم در مورد زنی با ساری سفید سخن میگویند که از آنها درخواست کمک کرده است، گاهی اوقات حتی ماشینی مردم را تعقیب کرده و باعث ترس و ناراحتی آنها میشود. Malcha Mahal، دهلی نو فعالیتهای ماورالطبیعهی روی داده در این محل را شاید بتوان یکی از معروفترین داستانهای ترسناک شهر دهلی دانست که در مورد این مکان تسخیرشده بر سر زبانها است. این منطقه در میان محوطهای جنگلی و درست پشت باغ بودا (Buddha Garden) واقع شده است. گزارشگران، جنگلبانان یا مردم محلی همگی فاصلهی خود را با این مکان حفظ کرده و همیشه قبل از وارد شدن به این منطقه، شرایط را سبک و سنگین میکنند.اخطارهایی در مورد حضور سگهای شکاری و تیراندازی در این منطقه وجود دارد، به خصوص بعد از آنکه دولت اجازه استفاده از سلاح گرم بر علیه هر فردی که به نظر برسد تهدیدی برای آسیب رساندن به اموال دولتی است را صادر کرد؛ که این مسائل، بیش از پیش مردم را از نزدیک شدن به این منطقه ترسانده است. کلیسای سه پادشاه، گوا (Goa) این منطقه نیز به دلیل تجربیات ماورایی و غیر معمول خود به شهرت رسیده است که توسط بسیاری از ساکنان محلی و نیز تیم انجمن ماورالطبیعه هند مورد تأیید قرار گرفته است. باور بر این است که ارواح سه پادشاه که بر سر اموال این کلیسا به جان هم افتاده و در نهایت هر سه کشته شدهاند در این محل پرسه زده و سرگردانند.
-
داستانها و افسانههای ترسناک از دیرباز نقشی مهم در جلب توجه عموم داشته و دارند. در واقع ما اگرچه از چیزهایی واهمه داریم، اما در عین حال از اعماق وجودمان دوست داریم ترس را به شکلی واقعی تجربه کنیم و این مسئله شاید یکی از عوامل موفقیت ژانر وحشت در جلب نظر مخاطب باشد. در همین زمینه ظاهرا صنعت توریسم و گردشگری هم با معرفی حوزهای جدید به نام گردشگری وحشت، قدم به این وادی گذاشته است.هندوستان از نظر بسیاری، مقصد گردشگری ایدهآلی است، اما این کشور در کنار تاریخ، فرهنگ و جاذبههای طبیعی خود، ترس و وحشت را نیز به عنوان عامل جذب گردشگر از قلم نینداخته است.و این فهرست درست در همین مورد است، معرفی ترسناکترین و تسخیر شدهترین مقاصد گردشگری این کشور که فارغ از صحت و سقم درستی داستانهایشان در این امر موفق عمل کردهاند. این مطلب برگرفته از تور جیپور نوروز 96 است . هتل فرنهیل (Fernhill)، اوتی (Ooty) این هتل به دنبال مجموعه حوادث و اتفاقات عجیب و ماورایی تعطیل شد اما شهرتش را در اصل مدیون اتفاقات ترسناکی است که در طول فیلمبرداری فیلم «راز» (Raaz) در آنجا رخ داد. یک بار عوامل فیلم تمام شب را به خاطر سر و صدایی که فرد ساکن اتاق بالای آنها به راه انداخته بود بیدار بودند. گاهی اوقات صبح زود و خسته از فیلمبرداری، عوامل فیلم را پای تلفن میخواستند ولی وقتی آنها برای پاسخ دادن حاضر میشدند، کسی آن سوی خط نبود.هنرپیشه مطرح هندی «بیپاشا باسو» که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته، میگوید که زمانی عوامل فیلم از این همه سر و صدا که خواب آنها را مختل کرده بود خسته شده و به پذیرش هتل شکایت کردند، کارکنان پذیرش آنها را به بیرون هتل راهنمایی کرده و نشانشان دادند که در واقع هیچ طبقهای بر فراز سر آنها وجود ندارد! آسیاب موکش (Mukesh) این آسیاب در سال ۱۹۸۰ و به دنبال وقوع یک حادثهی آتشسوزی تعطیل شد. اکنون این مکان متروکه و تسخیر شده به عنوان یکی از بهترین لوکیشنهای فیلمبرداری آثار ترسناک در بالیوود مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه بعضی از کارگردانان و نیز هنرپیشههای هندی حاضر به فعالیت در این مکان نیستند، چرا که ظاهرا تجربیات عجیب و فعالیتهای ماورایی در این مکان به کرات رخ داده و میدهند. کتابخانهی ملی کلکته در کنار مجموعهای غنی از کتب ارزشمند، کتابخانه ملی واقع در شهر کلکته بیشتر به خاطر داستانهای ارواح خود شناخته میشود. ظاهرا در هنگام نوسازی این سازه، دوازده کارگر جان خود را طی حادثهای از دست دادند، از سوی دیگر ماجرای مرگ مشکوک یک دانش آموز حین تحقیق در این کتابخانه و بسیاری داستانهای دیگر که بر سر زبانها است، به شهرت این مکان افزوده است.نگهبانان اغلب به دلیل ترس از قبول کار در شیفتهای شبانه شانه خالی میکنند. به علاوه ظاهرا هنوز هم میتوان صدای گامهای همسر فرماندار شهر را در این ساختمان شنید. پارک ملی سانجای گاندی (Sanjay Gandhi)، بمبئی اغلب کسانی که به بازدید این پارک رفتهاند، ادعایی مشابه را مطرح کردند. ادعایی در مورد مشاهده زنی پوشیده در لباس سفید که میخواسته او را نیز سوار کرده و به مقصد برسانند. از طرف دیگر نگهبانان شاغل در این پارک نیز تلویحا این شایعات را تأیید کرده و بر ترسناک بودن این محیط به مراتب افزودهاند. گورستان ساوت پارک (South Park)، کلکته یکی از قدیمیترین گورستانهای این شهر که تاریخ احداث آن به سال ۱۷۶۷ بازمیگردد. بسیاری سایهای سفید پوش را دیدهاند و بعضی ادعا کردند که بعد از بازدید از این مکان تسخیر شده، بیمار شدهاند.
-
سفری به قلب وحشت در یکی از قدیمیترین کشورهای جهان یعنی هندوستان. این کشور پهناور در کنار برخورداری از گنجینههای با ارزش معماری، فرهنگی و آثار باستانی درخشان، گلچینی هم از ترسناکترین مقاصد گردشگری وحشت دارد که در این مجال به معرفی بخش دیگری از آنها خواهیم پرداخت.دنیای گردشگری وحشت، پهنهای است به گستردگی این جهان. به هر کشوری سفر کنید، قطعا در میان داستانها و افسانهها، ردی هم از این دنیا خواهید یافت. هند سرزمینی است که اغلب ما آن را با آثار تاریخی درخشان، فرهنگی غنی، موسیقی و رنگ میشناسیم. اما آن روی سکهی این سرزمین، عجایبی ترسناک نهفتهاند که از قضا جزو ترسناکترین مقاصد گردشگری این کشور هستند. این مطلب برگرفته از تور جیپور نوروز 96 است . کاخ بریج راج باوان (Brij Raj Bhavan)، راجستان قصری در منطقهی کوتا که میبایست حتما جایی در این فهرست را به آن اختصاص داد. این قصر قدیمی که اکنون به عنوان یک هتل تاریخی و ارزشمند فعالیت میکند، ظاهرا توسط ارواح انگلیسیهایی که در شورش سال ۱۸۵۷ کشته شدهاند، تسخیر شده است. گفته میشود سروان بارتون به همراه پسرانش در بخش داخلی قصر هدف گلولهی شورشیان قرار گرفته و جان باختند.این قصر نیز در شمار مکانهای مرمزو و عجیب هند جای دارد. البته جالب اینکه سروان بارتون روح مردم آزاری نیست، اما ظاهرا بر اساس خلق و خوی نظامی، توجهش را معطوف نگهبانان شب کرده است. به طوری که به گفتهی آنها گاهی نیمه شب وقتی در انجام مسئولیتهای خود کوتاهی کردهاند، دستی نامرئی به آنها سیلی زده است. آگراسن کی بائولی (Agrasen Ki Baoli)، دهلی نو پلکانی باستانی که درست در قلب دهلی واقع شده است، جایی که بعد از یک پیادهروی در خیابانهای این شهر شلوغ، انسان را شگفتزده میکند. این مکان خاص که از قضا قدمتی چند صد ساله دارد، نمونهای قابل توجه از هنر معماری این سرزمین است که به نوعی به مشخصهی آن بدل شده است.از سوی دیگر این مکان تاریخی که تحت حفاظت نیز قرار دارد، شاهد رخدادهای عجیب و ماورایی است، البته شاید نه از آن نوعی که انتظارش را داریم. اینجا بیشتر شاهد نوعی حس عجیب و مرموز هستیم که از دل داستانهایی سر برآورده است که از حضور فردی نامرئی در این منطقه حکایت میکنند. گاهی نگاهی خیره اما ناپیدا، گردشگران را وا میدارد سریعتر قدم بردازند.اگر مایلید لحظاتی عجیب و فراموش نشدنی را در این محل تجربه کنید شاید قبل از هر چیز دیگری، باید حقانیت این داستانها را باور کنید. مردابهای بنگال، بنگال غربی «نورهای عالیا» (Aleya) که با نام «روشنایی ارواح مرداب» نیز شناخته میشود، نورهای عجیب و غیر قابل توضیحی است که معمولا توسط ماهیگیران محلی در مناطق مردابی این ناحیه مشاهده شده است. گفته میشود که ظاهرا این نورها ماهیگیران را گیج کرده و باعث میشوند که آنها تمرکزشان را دست بدهند.این امر ممکن است در نهایت ماهیگران را دچار مشکل کند، چرا که آنها به دنبال این نورها راه میافتند و ناخواسته به دام مرداب افتاده و غرق میشوند. هر ساله تعداد زیادی جسد در این مردابها توسط افراد محلی کشف میشود که ظاهرا به قربانیان این نورها تعلق دارند.ساکنان باور دارند که این انوار مجذوب کننده و قدرتمند، در حقیقت ارواح ماهیگیرانی هستند که حین کار صیادی جان سپردهاند. از طرفی این ارواح گاهی عامل مرگ ماهیگران شده و گاهی از آنها در مقابل خطرات محافظت کرده و یاری رسان میشوند.
-
باز هم مهمان کهن سرزمین هندوستان هستیم. سرزمینی که در کنار بیشمار جاذبهی تاریخی، فرهنگی و معماری تماشایی و جالب توجه، منزلگاه افسانههای ترسناکی است که از دل خیال و واقعیت پا به عرصهی وجود گذاشته و عاشقان دنیای ترس و هیجان را به سوی خود فرا میخوانند.هند سرزمین شگفت انگیزی است، معجونی است دلفریب که با نوای موسیقی، درخشش رنگ و البته آیین و سنن عجیب و مجذوبکنندهی خود، نگاه صنعت توریسم و گردشگری را به سوی خود جلب کرده است. اگرچه این کشور به دلیل پیشینهی تاریخی و فرهنگی خود، خواه ناخواه بهشت ایدهآل گردشگرانی از اقصی نقاط جهان است، اما به واسطهی مکانهای عجیب و ترسناک خود گردشگری وحشت را نیز بینصیب نگذاشته است. در ادامه گشت و گذار پیشین، باز هم رهسپار ترسناکترینهای این کشور خواهیم بود. این مطلب برگرفته از تور جیپور نوروز 96 است . شهرک سینمایی «راموجی» (Ramoji)، حیدرآباد یکی از بزرگترین شهرکهای سینمایی کشور هند، جایی که منزلگاه تعداد قابل توجهی هتل است. این هتلها همیشه مسافر دارند، چرا که گزارشهای متعددی در مورد فعالیتهای ماواریی و پدیدههای غیر قابل توضیح پیرامون این منطقه وجود دارند و دهان به دهان میچرخند.شاهدان خبر از نورهایی میدهند که لحظهای در اوج آسماننند و لحظهای دیگر سقوط میکنند. از طرف دیگر گفته میشود غذاهای باقی مانده در اتاقها اغلب این سو و آن سوی اتاق ریخته شده و علائم عجیبی روی آیینهها مشاهده میشوند. ظاهرا این ارواح بیش از مردان، مجذوب خانمها میشوند، اغلب دختران خبر از نیروهای نامرئی میدهند که لباس آنها را میکشند یا گاهی حس میکنند که کسی به در ضربه میزند یا درها از داخل قفل میشوند.بازدید از این مکان جدا به آن دسته از گردشگرانی توصیه میشود که دوست دارند به جای شنیدن داستانهای دیگران، خودشان از نزدیک این قبیل حوادث را تجربه کنند. هتل راج کیران (Raj Kiran)، ماهاراشترا (Maharashtra) هتلی تسخیر شده که ظاهرا در تسخیر دنیای ماورالطبیعه است. ساکنان یک اتاق خاص این هتل به ویژه ادعا کردهاند که اغلب ملافه از رویشان کشیده میشود.از سوی دیگر بسیاری از آنها در تاریکی نیمه شب با شعاعی از نور آبی رنگی که کنار پایشان مشاهده کردند، از خواب بیدار میشوند. این اتاق در بخش کناری هتل واقع شده است، البته یک منطقهی تسخیر شده دیگر بخش پذیرش هتل است که در طبقهی همکف واقع شده است. سانجای وان (Sanjay Van)، دهلی نو سانجای وان یک ناحیه جنگلی وسیع است که حدود ۱۰ کیلومتر وسعت دارد. مردم بارها خبر از رؤیت یک بانوی سفید پوش دادهاند که خیلی ناگهانی پیش چشمشان ظاهر و خیلی سریع نیز ناپدید شده است.این مکان به عنوان یکی از تسخیر شدهترین مناطق شهر دهلی شناخته میشود. به بازدیدکنندگان اکیدا توصیه میشود که به ویژه پس از تاریکی هوا، به تنهایی در این منطقه رفت و آمد نکنند. داوهیل (Dow Hill)، دارجلینگ (Darjeeling) تپه داو شاید یکی از مناطق پر رفت و آمد نباشد، اما بیشک یکی از ترسناکترین نقاط کشور پهناور هند است. مدرسه داوهیل ویژهی دختران به خاطر فعالیتهای تریسناک و عجیب شناخته شده است.گزارشات متعددی از رویت اشباح و ارواح سخن به میان آوردهاند. همچنین جنگلی که گرداگرد مدرسه واقع شده نیز ظاهرا تسخیر شده است. در حقیقت بسیاری که به بازدید این جنگل رفته یا در آن کار میکنند، از شبح پسری بدون سر صحبت کردهاند که ناگهان ظاهر و بعد غیب شده است. افسانهها خبر از قتلهای متعددی میدهند که ظاهرا روزی در این منطقه جنگلی رخ دادهاند.
-
منطقهی مسکونی «ویرانداوان» (Virandavan)، «تِین» (Thane) این محل نیز به عنوان یکی از معروفترین مناطق مسکونی این شهر شناخته میشود از طرف دیگر شاهد رخدادهای غیرطبیعی بسیاری است. ساکنان و نگهبانان شب این منطقه ظاهرا تجربیاتی را از سرگذراندند که به جز عجیب و گیج کننده، نام دیگری نمیتوان بر آنها گذاشت.در حقیقت این محل بیشتر به خاطر آپارتمانهای لوکس و مجلل خود شناخته شده است. اما به هر حال در کنار این تجمل، گزارشات عجیبی نیز از گوشه و کنار آن میرسد. گفته میشود ظاهرا یکی از ساکنان قبلی در اینجا دست به خودکشی زده است و روح او اکنون کل این محله را به تسخیر خود درآورده است.به محض تاریک شدن هوا، افراد و به ویژه نگهبانان شاهد فعالیتهای عجیب هستند، از جمله یک بار یکی از آنها همانطور که روی صندلی نشسته بوده، سیلی خورده است. او میگوید که قدرت این سیلی به حدی بوده که او را از روی صندلیش به زمین انداخته است. نگهبان به دنبال این رویداد کل محله را گشت، اما کسی را پیدا نکرد.این مسئله باعث ایجاد ترس در ذهن ساکنان شده، به طوری که آنها مراقبند دیر وقت شب در این منطقه حضور نداشته باشند. با این حال هنوز هم مردم ساکن این منطقه هستند و نگهبانان نیز به انجام وضایف خود مشغول و در عین فعالیتهای ماورایی نیز همچنان ادامه دارد. این مطلب برگرفته از تور جیپور نوروز 96 است . ساحل دوماس (Dumas)، صورت (Surat)، گجرات این ساحل در نزدیک دریای عربی و در منطقهی گجرات واقع شده و با نام «شن سیاه» نیز شناخته میشود. رخدادهای عجیب و غیر قابل توضیح فراوانی در این ساحل روی میدهند، از جمله شنیدن نجواهای عجیب یا ناپدید شدن شبانهی مردم و موارد دیگری از این دست.در حقیقت باور بر این است که بسیاری از مردم زندگی خود را حین جستجو در این زیبایی مرموز و ناب طبیعت از دست دادهاند. باور بر این است که این ساحل در گذشته شاهد مراسم تدفین یک هندو بوده است و اکنون به عنوان مکان ابدی اسکان یک روح شکنجه دیده، دیگران را در دام ترس و وحشت خود میکشد.همچنین ظاهرا افرادی در این منطقه به شکلی پر رمز و راز ناپدید شده و دیگر هیچ خبری از آنها در دست نیست. به هر حال اینجا محل ترسناکی است که اگر حتی یک درصد این گزارشات رنگی از واقعیت داشته باشند، باید مراقب گشت و گذار در آن بود. جاتینگا (Jatinga)، آسام (Assam) این دهکده که نزدیک به ۲۵۰۰ نفر جمعیت دارد به دلیل یک پدیدهی عجیب و غیر قابل توضیح، اسم و رسمی به هم زده است. در واقع جهان این دهکده را با پدیدهی خودکشی پرندگان میشناسد. بسیاری از پرندگانی که در طول مهاجرت خود سری به این دهکده زدند، هرگز آنجا را ترک نکرده و بدون هیچ دلیل مشخص بر زمین افتاده و در خیابانها مردهاند.نکته عجیب دیگر ساعت مرگ این پرندگان است، در واقع تمامی مرگها در فاصله زمانی بین ۶ بعدازظهر تا ۹:۳۰ آن هم در شبهای تاریک ماههای سپتامبر و اکتبر رخ میدهند.این خودکشی گسترده فقط در یک منطقهی مشخص اتفاق میافتد و ظاهرا هر سال و بدون هیچ وقفهای تکرای میشود، رویدادی که بیش از یک قرن قدمت دارد. بسیاری از فرضیههای ارائه شده از سوی دانشمندان در صدد توضیح این پدیدهاند.به عنوان مثال گفته میشود که پرندگان به واسطه نور جذب دهکده شده، اما بعدا توسط همان نورها گیج شده و میمیرند. اما هنوز هیچ توضیح منطقی در دست نیست که این نوع فرضیهها را صد درصد تأیید کند. آنچه که مشخص است تکرار این حوادث عجیب باعث ایجاد سؤظن در ذهن ساکنان و گردشگرانی است که با باور تسخیر شده بودن این مکان و برای رفع عطش کنجکاوی خود، سری به این منطقه میزنند.
-
گردشگری وحشت فرصتی است برای تجربهی لحظاتی متفاوت، لحظاتی که با ترسهای زاییدهی خیالات انسان در هم آمیخته و خاطرات متفاوتی را برای گردشگران رقم میزند. کهن سرزمین هند این بار مقصد گردشگری ما است، جایی که در کنار گسترهی وسیعی از جاذبههای گردشگری معمول، ترس و وحشت نیز اسم و رسمی به هم زده است .سخن کوتاه کرده و به جای هر توضیح دیگری، سفر خود را به شماری از معروفترین و البته ترسناکترین جاذبههای این کشور پهناور و رنگارنگ پی میگیریم. این مطلب برگرفته از تور جیپور است . D’Souza Chawl، ماهیم (Muhim)، بمبئی این مکان لقب تسخیر شدهترین نقطهی شهر بمبئی را به خود اختصاص داده است. گفته میشود که زنی در این منطقه به داخل چاه آبی سقوط کرده و علیرغم فریادهایی که برای کمک کشیده، در نهایت در این چاه غرق شده و جان سپرده است. ظاهرا این مسئله اکنون باعث ایجاد مشاهدات ماورایی فراوانی شده، به طوری که مردم بارها ادعا کردند زنی را دیدهاند که در اطراف چاه و مناطق نزدیک آن کمین کرده است. البته به نظر نمیرسد این روح خطرناک باشد. قلعهی «شانیوار وادا» (Shaniwarwada)، پونه (Pune) این قلعهی قرن هجدهمی، بیش از هر چیز دیگری به خاطر نمایش خیره کننده هنر معماری شناخته شده است، قلعهای که در عین حل شاهد وقوع اتفاقات ترسناکی نیز بوده است. ظاهرا میزان تجربیات و فعالیتهای ماورایی روی داده در این مکان هنگام ماه کامل به اوج خود میرسد. رمز و راز نهفته در پس فعالیتهای عجیب روی داده در این سازه، ظاهرا در ارتباط با شاهزادهی جوانی است که به طرزی وحشیانه در این مکان کشته شده و شاید اکنون روح اوست که این مکان را به تسخیر خود درآورده است.هنگامی که شب از راه میرسد، صداهای فریادهای دردآور او شنیده میشود، از سوی دیگر بسیاری از مردم محلی که گاهی در زمینهای قلعه اردو زده و شب را آنجا سپری میکنند نیز از شنیدن صدای گریه و فریاد پسری کوچک خبر دادهاند.پس اگر از مواجه با وقایع ترسناک واهمه دارید و نمیخواهید شنوندهی صداهایی باشید که خون را در عروقتان منجمد میکنند، شاید بهتر است به جای شب؛ طی ساعات روز به بازدید این قلعه بروید. البته میتوان شب هنگام هم در این قلعه قدم زده و از آن بازدید کنید، البته این امر با مسئولیت خود فرد امکان پذیر است و باید بدانید که بیشک این مکان یکی از ترسناکترین مقاصد گردشگری این کشور است. GP Block، «میرِت» (Meerut) مکان ترسناک بعدی در میروت واقع شده و به واسطهی مشاهده فعالیتهای ماورایی، به شهرت رسیده است. علیرغم اینکه این منطقه، نقطهی گردشگری معروف و شناخته شدهای است اما بارها گزارشاتی مبنی بر رخدادهای عجیب و مشاهدات غیر قابل توضیح در مورد این مکان ارائه شده است.بسیاری از افراد که گذرشان به این مکان افتاده از مشاهده چهار مرد صحبت کردهاند که ظاهرا زیر نور شمع در حال میگساری بودهاند. در ابتدا این مسئله شاید چندان هم ترسناک به نظر نرسد، اما اوضاع وقتی ترسناک میشود که متوجه شوید این چهار مرد، در واقع چهار روح هستند. از سوی دیگر گروهی نیز از مشاهدهی روح دختری جوان پوشیده در لباس قرمز خبر دادهاند.مردم این منطقه و نواحی مجاور علاقه زیاد و روزافزونی به این محل نشان میدهند. هر چند که از زمان اوج گرفتن این داستانها، مردم محلی در حال ترک کردن این منطقه هستند اما از طرف این ناحیه به خاطر همین داستانها مورد توجه گردشگران حوزهی گردشگری وحشت قرار گرفته که شیفتهی داستانهای ماورایی و تجربهی پدیدههای ماورالطبیعه هستند.
-
رمز و راز پیچیده شده گرد مسائلی که حد دانش و فهم بشر از ادراک آنها خارج است، همواره ذهن او را معطوف به خود کرده و او را مجذوب خود میکنند. پس جای هیچ تعجبی نیست که چرا کارشناسان این حوزه اعلام میکنند که کشور هند در کنار زیباییهای پنهان و آشکار طبیعی، تاریخی و فرهنگی خود، به دلیل همان اسرار پنهان مانده، جذابیتی دیگر پیدا کرده است.واقعیت این است که در این کشور داستانهای زیادی پیرامون کاخهای قدیمی و خاندانهای پادشاهی ساکن آنها بر سر زبانها است. داستانهایی در مورد دفینههای قدیمی و کلیدهایی که شما را به گنجینههای ارزشمند میرساند، داستانهایی در مورد مرگهای دردناکی که در این بناها رخ داده است. در مجموع و فارغ از بحث درستی یا افسانهای بودن این قبیل داستانها، آنها به بخشی از روح حاکم بر این ساختمانهای قدیمی تبدیل شدهاند، روحی که همیشه نیز طریق آرامش نپیموده و گاهی بیپروا، پنجهی ترسناک خود را به قلب و روح انسانهای مشتاق این جهان لبریز از افسانه، جادو و ترس میکشد.در کنار قصرهای قدیمی، قلعههای باستانی، سواحل و حتی یک دره در کشور هند با چنین تاریخچه دست به گریبان بوده و به نوعی به عنوان مکانهایی ترسناک و تسخیر شده معرفی میشوند.اگر شما هم جزو آن دسته از افرادید که دوست دارند صفحه به صفحه تاریخچهی این مکانهای مرموز را ورق زده و به حقایق مخفی شده از چشمان انسان پی ببرند یا شنیدن در مورد مسائل ماورالطبیعه باعث به جریان افتادن آدرنالین در جریان خونشان میشود، پس شما هم مانند بسیاری دیگر از گردشگران دنیای ترس و وحشتی هستید که دوست دارند سر از ناگفتهها درآورند.این مجموعه مطالب جدید از کشور هفتاد و دو ملت بیشک برای شمایی که از یکنواختیها گریزانید و هیجان را جستجو میکنید، سرگرم کننده خواهد بود. پس در این کند و کاو در دنیایی که در دل خود جهانی جستجو نشده را پنهان کرده است، همراه ما باشید. این مطلب برگرفته از تور جیپور است . قلعهی بهانگار (Bhangharh)، عجبگار (Ajabgarh)، راجستان شهر ارواح بهانگار یکی از ترسناکترین مکانهایی است که ممکن است در تصور شما جایی را به خود اختصاص دهد و شاید در مورد این مکان ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در واقع این شهر به عنوان تسخیر شدهترین مکان در این کشور معرفی شده و شناخته میشود. این شهر در کنار جنگلی معروف واقع شده است و به تدریج شاهد رشد روز افزون شمار بازدیدکنندگانی است که از اقصی نقاط جهان به بازدیدش میآیند.هر چند بسیاری از این بازدیدکنندگان نه به دلیل مسائل تاریخی، که بیشتر به خاطر مسائل ماورایی مشتاق دیدن این مکان هستند؛ اما نکته جالب اینکه به کسی اجازه داده نمیشود بعد از غروب خورشید به بازدید شهر برود. در حقیقت قوانین سفت و سختی در مورد خطرات این مکان بعد از غروب خورشید وضع شده است.اما مهمترین داستانی که در مورد این شهر بر سر زبانها است به داستان جادوگری بازمیگردد که عاشق شاهزاده خانمی محلی شد، پیوندی که از هیچ منظری امکان پذیر نبود. اما او که در هنر جادوی سیاه به مهارتی بالا دست پیدا کرده بود، تصمیم میگیرد که از افسونی استفاده کند تا شاهزاده را مجذوب خود کند. اما شاهزاده خانم به طریقی از این داستان مطلع شده و ترتیب کشته شدن جادوگر را میدهد. قبل از مرگ، جادوگر در واپسین نفسهای خود این کاخ و ساکنانش را نفرین میکند. به محض آنکه شب دامن سیاه خود را بر سر این شهر میگستراند و تاریکی بر همه جا مستولی میشود، این ناحیه ظاهرا به دام آن جادوی سیاه کهن میافتد. در مورد این قلعه برنامههای تلویزیونی متعددی نیز ساخته شده است که به نوعی شایعات موجود پیرامون این مکان را مورد بررسی قرار دادهاند. اما علیرغم این تاریخچهی ترسناک، قلعه نظامی بهانگار یکی از جاذبههای گردشگری محبوب کشور هند است. کولدهارا (Kuldhara)، راجستان روستای «کولدارا» عموما به عنوان یک دهکدهی تسخیر شده به دست ارواح شناخته میشود که دست کم از ۱۸۰۰ تا کنون، خالی از سکنه بوده است. گفته میشود که طلسمی باستانی باعث شده است تا ساکنان این دهکده شب هنگام و برای همیشه ناپدید شوند.ظاهرا اجداد روستاییان حداقل از هفتصد سال قبل ساکن این دهکده بودند. این دهکده که اکنون به شکل خرابهای درآمده است، نخستین بار در سال ۱۲۹۱ توسط برهماییهای «پالیوال» (Paliwal) بنیان نهاده شد که یکی از قبایل موفق آن دوران بوده و در زمینهی معلومات کشاوری و تجارت با تجربه بودند.گفته میشود که در شبی در سال ۱۸۲۵، همهی ساکنان این دهکده و نزدیک به ۸۳ دهکدهی کوچک اطراف در سیاهی شب ناپدید شدند. ظاهرا این رخداد بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی و یکباره به وقوع پیوسته است.داستانهای پیرامون این واقعهی عجیب همگی ریشه در این داستان دارد. گفته میشود که فردی به نام «سلیم سینگ» که به نوعی مسئولیت اداره این منطقه را به عهده داشت، یکبار حین بازدید از این دهکده عاشق دختر زیبای کدخدا شده و از او درخواست ازدواج میکند. او در ادامه ساکنان روستا را تهدید میکند که اگر با این درخواست موافقت نکنند، مالیات آنها را چندین برابر خواهد کرد.کدخدا علی رغم این تهدید تصمیم میگیرد که همراه خانواده خود دهکده را ترک کرده و به جای دیگری مهاجرت کند. اما واقعیت این است که هیچ کس خروج او یا کس دیگری را ندیده است، فقط او، خانوادهاش و دیگر ساکنان روستا خیلی ناگهانی ناپدید شدند.از طرف دیگر گفته میشود که ساکنان ظاهرا قبل از ناپدید شدن این دهکده را نفرین کردهاند، نفرینی که دامنگیر هر کس دیگری میشود که بخواهد بعد از آنها در این زمینها ساکن شود و شاید همین مسئله باعث شده که این دهکده با گذشت این همه سال، همچنان خالی از سکنه باشد.
-
مهم نیست در کدام بخش از کرهی زمین زندگی میکنید، هنوز هم این احتمال وجود دارد که چیزی ترسناک درست در همان نزدیکی حضور داشته باشد. از آغاز جهان تا کنون رویدادهای تلخ و ترسناک بسیاری رخ دادهاند و خوشبختانه از این سو نیز ماجراجویانی کنجکاو هم حضور دارند که از وارد شدن به قلمروهای مملو از ترس و وحشت بیمی ندارند. و این گونه است که گردشگری وحشت روز به روز محبوبتر میشود.در بخش نخست این مطلب همراه شما سفری به شماری از مقاصد گردشگری جهان داشتیم که تاریخی لبریز از ترس و ابهام دارند. در این مجال همراه شما عزیزان این سفر را پی خواهیم گرفت. این مطلب برگرفته از تور جیپور است . گور امیر، ازبکستان «زمانی که من از خواب مرگ بیدار شوم، دنیا به لرزه میافتد»، این چیزی است که روی سنگ مزار تیمور لنگ نوشته شده است، نامی که برای بسیاری از ایرانیان بسیار آشنا است. تیمور لنگ مؤسس سلسهی گورکانی و نخستین پادشاه این سلسله بود که بسیار به کشور گشایی علاقه داشت.«گور امیر» (Gur Emir) آرامگاه ابدی این پادشاه در کشور ازبکستان و در سمرقند واقع شده و جزئی از میراث ارزشمند این کشور است. نفوذ این پادشاه فاتح که خود را از نسل چنگیز خان مغول میدانست از هیمالیا تا ترکیه گسترده شده بود و تخمین زده میشود که در زمان حیاتش و در جریان جنگهای متعدد، دست کم در حدود ۱۷ میلیون انسان بیگناه را به خاک و خون کشید.گفته میشود هر که قبر تیمور لنگ را بگشاید، جنگ و ویرانی را به کشور خود دعوت کرده است در ۲۲ ماه ژوئن سال ۱۹۴۱، مقبره او در گور امیر شکافته شده و بقایای او برای مطالعه خارج شد. تنها چند ساعت بعد آلمان به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد و نزدیک به ۳۰ میلیون انسان دیگر کشته شدند و اینجا بود که نفرین تیمور جنبهی واقعیتری به خود گرفت، چرا که گفته میشود هر که قبر تیمور را بگشاید جنگ را به کشور خود آورده است.امروزه مزار او پذیرای گردشگران متعددی است که نه فقط برای بازدید از گور یک فاتح تشنه به خون، بلکه برای تحسین معماری زیبای این بنا که به سبک آذری ساخته شده است، به بازدید این مکان میآیند. مزار تیمور لنگ در سمرقند - ازبکستان Houtman Albrolhos، استرالیا در سال ۱۶۲۹، یک کشتی هلندی به نام «باتاویا» (Batavia) که عازم جامائیکا بود در میانهی راه و در نزدیکی یکی از جزیرههای واقع در مجمعالجزایر «Houtman Albrolhos» دچار شکستگی شده و با ۳۲۰ مسافر غرق شد. تعدادی از ملونان سعی کردند خود را به ساحل رسانده و زندگیشان را نجات دهند، اما همگی آنها نیز مبدل به بخشی از یک افسانه وحشتناک شدند. کاپیتان و یک دسته ۴۰ نفری از خدمه سوار یک قایق شده و عازم پیدا کردن کمک شدند و یکی از افراد به نام «جرونیموس کورنلیس» (Jeronimus Cornelicez) را به عنوان مسئول انتخاب کردند. اما این تصمیمی اشتباه بود، چرا که او به سرعت چهره عوض کرده و تبدیل به یک قاتل دیوانه شد.کورنلیس تعدادی از خدمهی باقی مانده را متقاعد کرد که آذوقه موجود، کفاف سیر کردن همه نجات یافتگان را نمیدهد و در نتیجه آنها یک سیستم انتخابی به راه انداختند. او تعدادی از افراد را به بهانههایی به گوشه و کنار جزیره فرستاد و تعدادی را نیز غرق کرد و سرانجام موقعیت خود را تحکیم کرد و در کنار افرادی که از او پیروی میکردند ادارهی اوضاع را به دست گرفت.گروهی که برای آوردن کمک رفته بودند، دو ماه بعد برگشتند و متوجه شدند که تقریبا همه افراد مردهاند و در نهایت کورنلیس و ۶ نفر از همدستانش را به دار مجازات آویختند.در سال ۱۷۶۱ یک کشتی دیگر نیز به سرنوشتی مشابه دچار شد و ۱۶۰ برده در جزیرهی دیگری در این مجمعالجزایر به دام افتاندند و وقتی کمک از راه رسید، تنها هشت نفر آنها هنوز زنده بودند. یک قرن بعد از این رویداد، کشتی دیگری به نام «Zeewijk» نیز در همان حوالی به مشکل برخورده و باز هم فاجعهای دیگر رخ داد و این بار ۲۶ نفر جان خود را از دست دادند.اما علیرغم این پیشنیهی تلخ و مرگبار، امروزه این منطقه مقصد ایدهآل گردشگری برای دوستداران غواصی، مشاهدهی حیات وحش و سواحل زیبا و دست نخورده است. مجمعالجزایری در سواحل غرب استرالیا گورستان «استال» (Stull)، کانزاس گفته میشود که دروازهی جهنم در این گورستان در ایالت کانزاس واقع شده است. داستان اصلی به گور زنی باز میگردد که گفته میشود شیطان شیفتهی او شده و مرتباً به او سر میزده است. در طول روز مشکل چندانی وجود ندارد، اما شب هنگام بازدیدکنندگان این گورستان خبر از حضور چیزهای عجیب و شیطانی دادهاند.آنها بارها از شنیدن صداهای ترسناک، شیون و جیغهای هولناک صحبت کردهاند، اینکه گوی مخلوقاتی نامرئی آنها را چنگ زده و حتی به روی زمین پرتابشان کردهاند. ظاهرا این دروازه مخفی جهنمی تنها در اوقاتی از سال همچون هالووین و اعتدال بهاری گشوده میشود. گورستان تاریخی استال، کانزاس «پاین بارنز» (Pine Barrens)، نیوجرسی، ایالات متحده شیطان جرسی برای بعضیها بیش از یک افسانهی خیالی است. در حقیقیت این موجود از دل داستانی تاریخی که در جنوب نیوجرسی بسیار مورد توجه است، پا به دنیای واقعیت گذاشته است.این شیطان که ظاهرا بخشی از وجودش شبیه کانگورو، بخشی شبیه خفاش و بخشی شبیه بز است، یک دم بلند و چنگالهایی تیز دارد و از سال ۱۷۳۵ تا کنون بازدیدکنندگان را مجذوب خود کرده و آنها را به این جنگل کشانده است.بر طبق داستانهای افسانهای ماجرا به قرن سیزدهم باز میگردد. کودکی ناخواسته تنها چند دقیقه بعد از تولد، تبدیل به چیزی شوم و شیطانی شده است. او ظاهرا با چنگالهایش به مادرش حمله کرده و سپس به سوی جنگل گریخته است، جایی که از آن زمان تا کنون در آنجا سکنی دارد.افسانهی شیطان جرسی حتی در برخی از مدارس ابتدایی این ایالات تدریس میشود و باعث ترس و وحشت بسیاری از کودکان و اجتناب کردن آنها از نزدیک شدن به این جنگل شده است. البته مشاهدات عجیب گروهی از افرادای که در مسیرهای این جنگل به راهپیمایی میپردازند هم به داغتر شدن این شایعات دامن زده است. به هر حال گردشگران مشتاق میتوانند در جنگل اردو زده و در انتظار مشاهدهی این موجود عجیب با شمایل شیطانیاش بمانند.
-
گردشگری وحشت دنیای جذابی را پیش چشم عاشقان این حوزه به نمایش میگذارد که در این مجال به مرور شماری از معروفترینهایش خواهیم پرداخت. این مطلب برگرفته از تور جیپور است . جزیرهی پوگلیا (Poveglia)، ایتالیا ظاهرا هنگامی که یک انسانِ بدنهاد از دنیا میرود، روحش این بار در «پوگلیا» از خواب بیدار میشود، دست کم این آن چیزی است که افسانههای ونیزی به آن باور دارند. جزیرهای که درست در جنوب شهر ونیز واقع شده، به عنوان یکی از تسخیر شدهترین نقاط زمین شناخته میشود. باور بر این است که دست کم چیزی در حدود ۱۶۰ هزار نفر در این جزیره به خاک سپرده شدهاند که عمدتا قربانی بیماریهای طاعون و جذام و البته مبتلایان به اختلالات روانی بودهاند.در سال ۱۹۲۰ این جزیره به عنوان یک مرکز پزشکی و بیمارستان مورد استفاده قرار گرفت، جایی که یک پزشک بیرحم روی بیماران آزمایش کرده و از تکنیکهای غیر معمول و وحشیانه را برای درمان آنها استفاده میکرد، به عنوان مثال او به زور یک اسکنه را وارد مغز بیمار میکرد تا عکسالعملهای او را مورد بررسی قرار دهد. این پزشک در نهایت با پریدن از یک برج بلند به زندگی خود خاتمه داد و پرونده جنایتهایش این گونه بسته شد. این جزیره در یکی از قسمتهای سریال «شکارچیان روح »مورد بررسی و کاوش قرار گرفت جایی که گروهی با تجهیزات لازم به صداهای عجیب گوش فرا داده یا پدیدهای عجیب و ماورایی را مورد بررسی قرار میدهند.بعدها این مکان به عنوان یک مقصد گردشگری ایدهآل مورد توجه گردشگران وحشت قرار گرفت و عکاسان ماجراجو برای ثبت تصاویر عجیب و ترسناک به این جزیره سفر میکردند، همچنین تورهای وحشت نیز در طول شب در این جزیره برگزار میشد.اما این جزیره در سالهای اخیر فروخته شده و ظاهرا در حال بازسازی و تعمیر است. شایعاتی وجود دارد که مالک جدید قصد دارد یک هتل در این جزیره احداث کند، اما به هرحال داستانهای زیادی در مورد این جزیره بر سرزبانها است که نیمی به خشونتهای رخ داده و نیمی دیگر به قربانیان آن اختصاص دارند. تونینا (Tonina)، مکزیک اینجا یکی از مکانهایی است که به ویژه در مورد تاریخ نگاری و تقویم قوم مایا بسیار مورد توجه قرار دارد. در سال ۱۸۰۸ کاوشگران اسپانیایی در سفری به قلب تمدن مایا و این نقطه خاص دریافتند که این شهر کاملا غیر مسکونی شده است. اما این مکان چرا این گونه ساده متروکه شده و سپس به وسیله جنگلهای اطرافش مصادره شده است؟ آیا یک خشکسالی باعث خالی از سکنه شدن این شهر شده؟ یا چیزی به مراتب مرموزتر و چه بسی تیره و تارتر عامل این اتفاق بوده است؟ این سوالات قرنها است که ذهن بشر را معطوف خود کرده و هنوز هم پاسخ قاطعی برای آنها پیدا نشده است.امروزه بقایای باستانی این مکان در «چیاپاس» (Chiapas) مکزیک، یک جاذبه توریستی مورد توجه است، به ویژه برای بلندترین هرم در مکزیک. همه دالانهای پر پیچ و خم، معابد و هزارتوهای مخفی تونینا یک مقصد گردشگری ایدهال است، علی الخصوص برای آن دسته که دوست دارند در کنار گشت و گذار در نقطهای باستانی، از حال و هوای مرموز و البته ترس نهفته در مکانی فراموش نشده لذت ببرند. درهی فراعنه، مصر در طول زمان یکی از ترسناکترین داستانها به نفرین «توتعنخآمون» (Tutankhamun) بازمیگردد که در سال۱۳۲۷ قبل از میلاد مرده و در مقبرهای باشکوه دفن شده است.در حدود سه هزار سال قبل یک جستجوگر انگلیسی به نام «هاوارد کارتر» (Howard Carter) با میلی عمیق برای کنکاش در سرزمین باستانی مصر، مقبرهی این پادشاه را مورد بررسی قرار داد و متوجه شد که تقریبا همه چیز در این مقبره و از جمله مومیایی این فرعون با گذر قرنها سالم باقی مانده و به خوبی حفظ و نگهداری شده است. در آن زمان داستانهایی در مورد نفرین «توتانخامون» وجود داشت، این که هر کسی مزاحم مقبره توت شود با نفرینی شوم مواجه خواهد شد، اما کارتر به این افسانه کوچکترین وقعی ننهاد و به کاوشهای خود ادامه داد.در همان لحظهای که مقبره توت باز شد، یک مار کبری در مقابل خانهی کارتر نمایان شد و قناری خانگی او را کشت. چهار ماه مرد «لرد کارنارون» (Lord Carnarvon) بزرگترین و مهمترین حامی کارتر نیز از نیش یک پشه مالاریا جان سپرد. در ادامه این سلسله حوادث، ۲۷ نفر دیگر نیز جان خود را از دست دادند، از جمله «هیو اولین وایت» (Hugh Evelyn Wright). او یکی از اولین کسانی بود که وارد این مقبره شده بود و در نهایت دست به خودکشی زده و جان سپرد.گفته میشود که این نفرین فقط زمانی خاتمه پیدا میکند که اشیای قمیتی خارج شده از مقبرهی فرعون، به جایگاه اصلی خود بازگردانده شوند. امروزه هر کسی این شانس را دارد که این مقبره را مورد بازدید قرار دهد، فقط باید خطر درگیر شدن با این نفرین شوم و باستانی را به جان بخرد. Yeun Elez، فرانسه رودخانهای در منطقه «بریتانی» فرانسه، شهرتی عجیب و مرموز دارد. گفته میشود که این رودخانه مستقیما به جهنم راه دارد. این مسئله از ماجرای کشیشان جنگیری نشأت گرفته که ظاهرا از این رودخانه برای هدایت اهریمن به سمت مردابی بی انتها استفاده کردند و البته در نهایت همه به سگهایی سیاه تبدیل شدند.امروزه فناوری مدرن این سرزمین جهنمی را تا حدی به تصرف خود درآورده و یک نیروگاه هستهای و یک سد در این منطقه ساخته شدهاند. اما هنوز هم اینجا مکانی خوب برای راهپیمایی و البته تجربهی یک گشت و گذار توأم با رمز و رازهای ناگفته است. تیفوژ (Tiffauges)، فرانسه یکی از مخوفترین قاتلان سریالی تاریخ جهان «گیلز دریس» (Gilles de Rais) است که قلعهاش در این نقطه واقع شده است. جالب است بدانید این نجیبزادهی جوان که بیشتر به دلیل کشتار کودکان و درگیر بودن در چند مورد جنایت وحشیانه دیگر شناخته شده و معروف است، در جریان جنگ صد ساله در کنار بانوی مبارز و نمای فرانسه «ژاندارک» (Joan of Arc) جنگیده است.قلعه او هنوز هم سرپا ایستاده است و بازدیدکنندگان میتوانند با حضور در تورهای گردشگری، گشتی در این مکان داشته باشند که روزگاری قتلهای فراوانی در آن رخ داده است.
-
شاید وقوع یک طوفان به تنهایی چیز عجیب و غیر معمولی نباشد آن هم در یک جزیره در میانهی اقیانوس، اما اوضاع زمانی پیچیده تر میشود که بدانید در فاصله این سه روز یعنی از ۱۲ تا ۱۵ ماه دسامبر، هیچ کدام از کشتی، قایق و حتی ایستگاههای زمینی آن اطراف از وقوع چنین طوفانی اطلاع نداشته و آب و هوا را آرام توصیف کرده بودند.این راز همچنان در هالهی ابهام است و کسی از سرنوشت آن سه مرد ناپدید شده اطلاعی ندارد. امروزه ورود بازدید کندگان و گردشگران به این جزیره آزاد است و همه میتوانند سری به آن زده و به سهم خود سعی در حل این راز سر به مهر و مرموز کنند. این مطلب برگرفته از تور جیپور است . در ۱۵ ماه دسامبر سال ۱۹۰۰ یک قایق که به سمت «ادینبورگ» (ادینبرا) در حرکت بود، گزارش عجیبی داد، فانوس دریایی «الن مور» (Eilean Mor) روشن نشده بود. امری که بسیار عجیب و غیر منتظره بود، به همین خاطر قرار شد که افرادی برای تحقیق به جزیرهی واقع در اسکاتلند بروند، و این گونه بود که ماجرای ما آغاز میشود. در ۲۶ ماه دسامبر، یک کشتی کوچک برای این امر مهم راهی جزیره شد. مقصد این کشتی فانوس دریایی الن مور بود که در جزیرهای دور افتاده واقع شده بود، جایی که کارکنان و نگهبانان فانوس دریایی، دور از سایرین و در جزیرهای که تقریبا غیر مسکونی به حساب میآمد، زندگی میکردند. علیرغم این انزوا این جزیره همواره توجه و علاقهی مردم را به خود جلب کرده بود. نام آن از نام سنت فلانن یک اسقف ایرلندی قرن ششم گرفته شده بود که بعدها به عنوان قدیس شناخته شد. او یک صومعه در این جزیره ساخت. برای قرنها چوپانان گلههای خود را برای چرا به این جزیره میآوردند، اما کسی هرگز شب را در آنجا سپری نمیکرد. آنها از ارواحی واهمه داشتند که گفته میشد این نقطه متروکه و منزوی را به تسخیر خود درآوردهاند. اما داستان این جزیره میرفت که پیچیدهتر شود. کاپیتان «جیمز هاروی» (James Harvey) در این کشتی حضور داشت که برای بررسی روانهی این جزیره شده بود. کشتی سرانجام به مقصد رسید و کاپیتان هاروی زمانی که دید کسی برای استقبال آنها به اسکله نیامده است، متعجب شد. او سعی کرد با پیام اخطار توجه ساکنان فانوس را جلب کند، اما هیچ پاسخی دریافت نکرد.سه نگهبان فانوس دریایی الن مور در اسکاتلند بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شدند و تا به امروز از سرنوشتشان اطلاعی در دست نیست .همراه کاپیتان «ژوزف مور» که قرار بود مسئول بعدی فانوش شود، سرانجام خود به راه افتاده و از پلکان مخصوص به سمت فانوس دریایی حرکت کرد. بر طبق گزارشات موجود که توسط آقای مور نوشته شده است، او حین بالا رفتن از تپه احساس عجیبی داشته است، حسی شوم که او را از نزدیک شدن به فانوس دریایی برحذر میداشت.به محض ورود به فانوس، مور متوجه میشود که چیزی اشتباه است، در ساختمان قفل نشده و اثری از کسی دیده نمیشد. توجه مور به سمت آشپزخانه جلب میشود، جایی که او متوجه غذای نیم خورده و صندلی میشود که روی زمین افتاده است، طوری که گویی افراد با عجله از جا پریدهاند.در ادامهی این وضعیت مرموز و غیر قابل توضیح او متوجه میشود که ساعت آشپزخانه نیز از حرکت افتاده است. مور به سراغ اتاق استراحت کارکنان میرود، اما هیچ نشانی از آنها در هیچ کجای فانوس پیدا نمیکند. او به سرعت به سمت کشتی رفته و این اطلاعات را به کاپیتان هاروی منتقل میکند که بلافاصه دستور جستجوی گسترده جزیره را برای یافتن مردان گمشده صادر میکند، اما در نهایت جستجوها بینتیجه است و ردی از نگهبانان پیدا نمیشود.هاروی به سرعت به سمت خشکی بازمیگردد تا در مورد این وضعیت عجیب تلگرافی به دفتر اصلی در ادینبرا ارسال کند که متن آن به شرح زیر است: یک اتفاق ترسناک در جزیره فلانان رخ داده است، سه نگهبان فانوس ناپدید شده و ردی از آنها پیدا نشده است و ما هیچ نشانی از زندگی در جزیره پیدا نکردیم.تیرهای هشدار نیز شلیک شد، اما هیچ پاسیخی دریافت نشد و آقای مور هم موفق به پیدا کردن هیچ کدام از نگهبانان نشد. ساعتها متوقف شدهاند و شواهد و قراین موجود حکایت از آن دارند که دست کم یک هفته قبل اتفاق عجیبی در جزیره رخ داده است. به نظر میرسد نگهبانان یا از فراز صخرهها به پایین سقوط کرده و یا در آب افتاده و غرق شدهاند.کم کم شب از راه میرسد و ما نمیتوانیم کار بیشتری در این رابطه انجام دهیم. من مور و چند نفر از افرادم را در جزیره تنها گذاشتهام تا فانوس را روشن نگاه دارند تا در نهایت شما تصمیم نهایی را بگیرید و به ما اطلاع دهید.چند روز بعد، «رابرت موریهد» (Robert Murihead) که با هر سه نگهبان آشنایی کامل داشت، برای انجام تحقیقات تکمیلی پیرامون افراد مفقود شده وارد جزیره شد. در طول این تحقیق هیچ چیز جدیدی بیش از مشاهدات اولیه آقای مور پیدا نشد، اما آنها به سراغ دفتر وقایع روزانه فانوس دریایی رفتند. ظاهرا در تاریخ دوازدهم دسامبر، «توماس مارشال» دستیار دوم خبر از وزش بادهایی تند داده بود، او در ادامه افزوده بود که در طول عمر خود چنین بادهای شدیدی را به چشم ندیده است. در این میان دستیار دیگر «جیمز دوکات» سکوت اختیار کرده و دستیار سوم «ویلیام مک آرتور» از شدت وحشت دست به دعا شده بود و همین نکته اصلی و عجیب قضیه بود چرا که مک آرتور خود یک دریانورد فصلی بود و به خوبی از اوضاع جوی این حوالی اطلاع داشت، پس چرا او باید برای وقوع یک طوفان این گونه دستپاچه و وحشتزده شود؟
-
اکنون همه وحشتزده شده بودند و به آقای جکسون التماس میکردند که به سرعت مزرعه بل را ترک کند. اما جکسون همچنان بر ماندن اصرار داشت و سرانجام همه در چادرهایی در خارج از خانه خوابیدند. حوادث بعدی چندان مشخص نیست اما روز بعد جکسون و گروهش در مسیر رفتن به نشویل بودند! اما این پایان ماجرا نیست، جکسون بعدا به دنبال جادوگر وارد جنگلهای آن اطراف شد و هرگز باز نگشت.سربازان وحشتزده از ژنرال میخواستند که آن مزرعه را ترک کند، اما ژنرال جکسون منتظر دیدن نشانهای از وجود جادوگر بود.از سوی دیگر بتسی رفته رفته به مردی جوان به نام جاشوا گاردنر علاقهمند شده بود که در همان حوالی زندگی میکرد و آن دو قصد ازدواج داشتند. این مطلب برگرفته از تور آگرا نوروز 96 است . همه از این امر خوشحال بودند، البته ظاهرا کسی هم در این میان چندان از این واقعه خشنود نبود، چرا که جادوگر بل به دلایلی نامعلوم از این امر ناراضی بود و مرتب به بتسی میگفت که نباید با جاشوا ازدواج کند. در نهایت هم پیش بینی جادوگر درست از آب درآمد و این رابطه پایان یافت.جان بل اما بزرگترین هدف جادوگر بود و میل داشت به هر شکل ممکن او را از سر راه خود بردارد. جان مرتب با حوادث عجیب درگیر بود و روی صورتش اثر زخم قابل مشاهده بود و از سویی برای نزدیک به یک سال به سختی قادر به بلعیدن غذا بود، بیماری که هر روز بدتر و بدتر میشد. وقتی جان قصد پیاده روی داشت، جادوگر کفشهای او را برمیداشت و به صورتش سیلی میزد و صدای تند و تیزش در تمام مزرعه میپیچید که فریاد زنان میگفت: جان بل پیر . سرانجام در تاریخ ۲۰ دسامبر سال ۱۸۲۰ آقای بل نفسهای آخر را کشیده و جان سپرد. پس از مرگش، خانواده بطری کوچکی که حاوی ماده نامعلومی بود را در قفسه پیدا کردند. جان جونیور کمی از آن را به گربه داد و حیوان به سرعت جان داد. در اینجا صدای جادوگر به گوش رسید که خندهکنان میگفت این ماده را شب قبل به آقای بل خورانده و باعث مرگ او شده است، جان به سرعت بطری را داخل شومینه انداخت. اما مایع شعلهور شده و باعث تخریب دودکش ساختمان شد. مراسم تدفین جان هم صحنهی خودنمایی جادوگر بود. همه صدای آواز خواندن شاد او را میشنیدند و او اعلام کرد تا زمانی که آخرین نفر گورستان را ترک نکند، دست از آواز خواندن برنخواهد داشت. در ماه آوریل سال ۱۸۲۱ جادوگر به ملاقات «لوسی» بیوهی جان رفت و به او گفت که هفت سال بعد دوباره به ملاقات او خواهد آمد.در سال ۱۸۲۸ جادوگر بل به وعدهاش عمل کرد و این بار ظاهرا عاشق بحث و جدل با جان بل جونیور بودند. گفته میشود او در مورد همه چیز از سیاست و مذهب گرفته تا وضعیت مسیحیت و تمدن با جان صحبت کرده و حتی جنگ داخلی آمریکا را نیز پیش بینی کرده است. جادوگر بعد از سه هفته حضور قول داد که ۱۰۷ سال بعد به بازدید نوادهی جان بیاید و در سال ۱۹۵۳ او با دکتر «چارلز بِیلی بل» ملاقات کرد. به هر روی در طول دویست سال گذشته مردم محلی جادوگر بل را مسئول اصلی تمامی اتفاقاتی میدانند که در آن حوالی رخ میدهد. در آن حوالی هنوز هم گاه گداری صداهای عجیب شنیده میشود، دیدن نور شمع امری است عادی و عکس گرفتن از آن منطقه اغلب کاری است بسی مشکل به طوری که گاهی در تصاویر شبح انسانی مشاهده میشود که اصلا در آن زمان در آنجا حضور نداشته است. در طول سالهای بعد، مردم بسیاری برای بازدید از خانهی بل رهسپار این نقطه شدند، اما در نهایت در اواخر ۱۸۰۰، این خانهی فرسوده به دلیل مسائل ایمنی تخریب شد. اما غار تاریخی بل دیگر نماد معروف این داستان است که ظاهرا تعدادی از وسایل قدیمی همچون دودکش سنگی و نیز یک کتری آهنی موجود در آن همچنان حفظ شده است.مزرعه بل منطقهای منزوی و دورافتاده در شهر آدامز است که با چشماندازی زیبا و دلفریب از تپههای سرسبز، نمادی مناسب برای ایالت تنسی است. در نهایت بازدیدکنندگان مشتاق فعالیتهای ماورایی، عاشقان تاریخ و در نهایت دوستداران داستان جادوگر بل، با سفر به این نقطه بیشک به خواست خود خواهند رسید و سفری لذت بخش را تجربه خواهند کرد. تورهای گردشگری ترسناک متعددی در این ناحیه برگزار میشوند که نگاهشان به ویژه معطوف مزرعه قدیمی بل است. بازدید از غار تاریخی و کانو سواری در رودخانهی سرخ از دیگر فعالیتهای آنها است.
-
در سال ۱۸۱۷، روزی جان بل متوجه حضور حیوانی عجیب شد که درست در میان مزرعهی ذرتش نشسته و جا خوش کرده بود، اما حال او با دیدن چهرهی حیوان دگرگون شد، چرا که بدنش شبیه سگ و سرش شبیه خرگوش بود. بل بارها به حیوان شلیک کرد، اما جانور ناپدید شده بود. در آن زمان آقای بل تصور کرد که این فقط یک حادثه بوده است، دست کم تا بعد از صرف شام دیگر حتی به آن مواجهه فکر هم نکرد، اما بعد او از بیرون خانهاش صداهایی شنید که مرتب تکرار میکردند: «خیانت خیانت» این صداهای مرموز همچنان ادامه داشتند و هر شب آرامش را از خانواده بل سلب میکردند. این مطلب برگرفته از تور آگرا نوروز 96 است . جان و پسرانش اغلب به بیرون از منزل میدویدند تا مجرم را دستگیر کنند و همیشه نیز دست خالی بازمیگشتند. در هفتههای بعد، کودکان بل وحشتزده از خواب بیدار میشدند و از موشهایی شکایت داشتند که ظاهرا آنها را حین خواب گاز گرفته بودند. مدت کوتاهی بعد از این واقعه، این بار کودکان از آزار و اذیتی جدید شکایت داشتند، ظاهرا کسی نیمه شب ملحفه را از روی آن میکشید و یا بالش به سمت آنها پرت میکرد. با گذشت هر روز اوضاع وخیم و وخیمتر میشد، خانواده بل اکنون نجواهایی عجیب و ترسناک میشنیدند که آن قدر ضعیف بود که فهم آن بسیار مشکل بود، گویی پیرزنی آرام آرام زیر لب آوازی را زمزمه میکند. اما مواجهی خانواده بل با این موجود نامرئی رفته رفته به سمت خشونت پیش میرفت و اکنون «بتسی»، جوانترین دختر خانواده توسط این موجود نامرئی مورد حملاتی وحشیانه قرار میگرفت. ظاهرا کسی موهای دخترک را میکشید و پی در پی به او سیلی میزد و سرانجام او را در حالی رها میکرد که جان دستانش روی صورت و بدن دخترک به وضوح قابل مشاهده بود. تا آن زمان، آقای بل از خانوادهاش خواسته بود که این ماجرا را همچون یک راز نزد خود نگاه دارند اما با شروع این موج جدید حملات، او دیگر تعلل را بیش از این جایز ندانسته و تصمیم گرفت این راز مصیبت بار خانوادگی را با نزدیکترین دوست و همسایهاش «جیمز جانستون» (James Johnston) مطرح کند. جانستون و همسرش برای درک بهتر از ماوقع، شب را در منزل بلها گذراندند، جایی که آنها نیز همچون خانوادهی بل تمامی این تجربیات سخت و وحشتآور را تجربه کردند. در ابتدا ملافه از روی آقای جانستون کشده شد و دستی نامرئی بارها به او سیلی زد و در نهایت آقای جانستون را از تخت به بیرون پرتاب کرد. مرد بیچاره وحشتزده دیگر طاقت نیاورد و فریاد زنان گفت: «به نام خدا بگو تو کی هستی و چه میخواهی؟ اما پاسخی دریافت نکرد، اما در عوض باقی شب در فضایی آرامش بخش گذشت. اما این آرامش پیش از طوفان بود و از روز بعد همه چیز وحشتناکتر شد.در بخش نخست این مطلب با آغاز مجرای خانواده بل که گرفتاری نفرینی شوم شده بودند آشنا شدیم. در ادامه ماجراهای ترسناک این خانواده را دنبال میکنیم. صدای موجود ناپیدا با گذشت زمان قوی و قویتر شده بود و اکنون میشد تمامی کلمات را درک کرد. او گاهی شعر میخواند و یک بار حتی شروع به بیان یک نقل قول کرد که واقعا جالب توجه بود، چون این بار به جز خانوادهی بل، فردی کیلومترها دورتر هم آن را شنید. این فرد ژنرال اندرو جکسون بود. «جان بل جونیور»، «دروری» و «جسی» پسران ارشد آقای بل، هر سه در جنگ نیو اورلئان تحت فرماندهی ژنرال جکسون جنگیده بودند. در سال ۱۸۱۹ جکسون تصمیم گرفت تا به مزرعه بل رفته و ببیند که ماجرا از چه قرار است. به همراه جکسون به جز چندین مرد، یک واگن بود که توسط اسب کشیده میشد. اما به محض رسیدن به مزرعه ناگهان واگن متوقف شد، گویی اسبها توان کشیدن آن را نداشتند. بعد از چندین تلاش ناموفق و سعی برای تشویق اسبها به کشیدن گالری، سرانجام جکسون رو به هم قطارانش کرد و گفت که به نظرش این مسئله باید زیر سر جادوگر بل باشد. در همان زمان صدایی زنانه نجوا کنان به جسکون گفت که آنها باید به حرکت خود ادامه دهند و او دوباره آنها را بعداز ظهر همان روز ملاقات خواهد کرد. جکسون و افراداش به حرکتشان ادامه داده و به منزل بل رسیدند. همان روز جکسون و جان بل به تفصیل در مورد سرخپوستان و دیگر موارد بحث و گفتگو کردند در حالی که جکسون چشم انتظار بود ببیند جادوگر بل قرار است چگونه خود را نشان دهد.جادوگر خشمگین مرد دروغگو رو با گاز گرفتن تنبیه کرده و سپس او را پیش چشم همگان از خانه به بیرون پرتاب کرد .بعد از گذشت چند ساعت، یکی از افراد جکسون ادعا کرد که یک رام کنندهی جادوگر است و حتی اسلحهای درخشان را به بقیه نشان داد و ادعا کرد که با گلولهی نقره این سلاح میتوان هر موجود شیطانی را کشت. او در ادامه افزود علت تأخیر جادوگر در نشان دادن خود، وجود همین گلوله ساخته شده از نقره است، چرا که جادوگر هم ترسیده و حساب کار خود را کرده است.درست بعد از گفتن این سخنان بود که مرد ناگهان شروع به نعره کشیدن و تکان دادن بدن خود کرد و ادعا نمود کسی مرتبا در حال گاز گرفتن و فرو کردن سوزن در بدون او است و بعد ناگهان گویی کسی به مرد لگد زده و او را از خانه به بیرون پرتاب کرد و صدای خشمگینی به گوش رسید و اعلام کرد که آیا شیاد دیگری در گروه جکسون است؟
-
افسانهی ترسناک جادوگر بل که با نام تسخیر جادوگر بل نیز شناخته میشود، داستانی است که از ادبیات فولکلور جنوب آمریکا نشأت گرفته است. با الوتور و بخش گردشگری وحشت همراه باشید تا بیشتر با جادوگر بل آشنا شویم. داستان «جادوگر بل» (Bell Witch) در قرن نوزدهم و در مورد خانوادهی بل است که در شهر آدامز در ایالت تنسی زندگی میکردند. آقای بل، کشاورزی بود که به همراه خانوادهاش در شمال غربی «رابرتسون کانتی» در نزدیکی رودخانه «Red River» زندگی میکرد. بر طبق افسانهها، از سال ۱۸۱۷ تا ۱۸۲۱، خانوادهی او و نیز دیگر ساکنان محلی، بارها مورد هجوم چیزی نامرئی قرار گرفتند که در آن زمان به عنوان یک جادوگر معرفی میشد. این موجود نامرئی قادر بود صحبت کند، وسایل اطراف را از بُعد فیزیکی تحت تأثیر خود قرار دهد و حتی در راستای مقاصد خود شکل عوض کند. حتی گفته میشود که او قادر بوده همزمان در چند نقطهی مختلف، حتی در فواصل دور از یکدیگر حاضر شود. همچنین قدرت پیشگویی و سرعت بالا از دیگر مواردی است که به این جادوگر نسبت داده شده است. در سال ۱۸۹۴، ناشر روزنامهای به نام »مارتین اینگرام« (Martin V. Ingram)، کتابی با عنوان »سند تاریخی جادوگر بل« را به رشته تحریر درآورده و منتشر کرد که به سرعت به منبعی برای داستانهای بیشتر مبدل شده و بارها در موارد دیگر مورد استناد قرار گرفت. این کتاب در واقع ثبت تجربیات شخصی آقای اینگرام بود و امروزه بسیاری از تئوریسینها، تلاشهای اینگرام را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و آن را فاقد سندیت میدانند چرا که معتقدند او بیشتر در حال عینیت بخشیدن به یک افسانهی فولکلور بوده است، نه بیان یک رویداد واقعی. این مطلب برگرفته از تور آگرا نوروز 96 است . در قرن بیستم غار موسوم به غار «بل ویچ» همچنان منبعی برای جلب توجه عاشقان دنیای ترس و هیجان بود. از سوی دیگر هنرمندان عصر معاصر نیز در قالب آثار سینمایی و حتی موسیقیایی سعی به جان بخشیدن به این افسانهی متعلق به ایالات جنوبی آمریکا را داشته و دارند. با این حساب این داستان چه واقعی باشد و چه افسانهای، جای پای خود را به خوبی در ذهن مردم محکم کرده است. اما داستان واقعی این جادوگر چه بود؟ داستانی که از قضا در میان خیل عظیم داستانهای آمیخته با دروغ، خرافه و واقعیت، یکی از معروفترین و محبوبترین داستانهای تسخیر شدگی در تاریخ ایالات متحدهی آمریکا است. و شاید برایتان جالب باشد که بدانید محبوبیت این داستان به اندازهای بود که زمانی یک ژنرال به نام «اندرو جکسون»، به شدت شیفته این افسانهی ارواح شده بود. «بتسی بل» از دیگر شخصیتهای معروف این داستان است، او که دختر آقای بل بود، در طول آن دوران عذاب آور بارها و بارها از طرف این جادوگر مورد آزار و اذیت قرار گرفت. اما برای درک بهتر ماجرا بهتر است اندکی بیشتر با داستان جادوگر بل آشنا شویم. همچون دیگر داستانهای متعلق به دنیای پدیدههای ماورایی، جزئیات از یک فرد تا فرد دیگر متغیر است، در واقع هر بیننده ماجرا را از نقطه نظر خود شرح داده است، اما همگی بر یک نکته اتفاق نظر داشتند که ظاهرا جادوگر بل در واقع روح زنی به نام «کیت بتس» (Kate Batts) بوده که همسایه قدیمی آقای بل بود. ظاهرا آقای بل حین معاملهی زمین سر او کلاه گذاشته است و زمانی که کیت در بستر مرگ بوده، خانوادهی بل را نفرین کرده و سوگند یاد کرده است که جان بل و نوادگانش را در آرامش نخواهد گذاشت. ماجرای نفرینی که گریبانگیر خانواده بل شده، یکی از معروفترین داستانهای ترسناک آمریکایی است که بیشتر با نام تسخیر جادوگر بل شناخته میشود این ماجرا به اندازهای جذاب بود کهدر سال ۱۹۳۳ در کتاب راهنمای ایالت تنسی منتشر شد. بد نیست ما نیز نگاهی کوتاه به رویدادهای این سه سال پر ابهام و ترس داشته باشیم.
-
فکر میکنید تسخیر شدهترین نقطهی این جهان کجاست؟ در واقع ما در الوتور و در قالب مجموعه مطالب گردشگری وحشت سعی کردیم به سراغ شماری از معروفترین مقاصد ترسناک رفته و شما عزیزان را به گشت و گذاری در دل این بناهای عجیب و مرموز دعوت کنیم.در حالی که داستانهای بسیاری پیرامون مکانهای تسخیر شده وجود دارد، اما صحت و سقم بسیاری از این داستانها هیچ گاه به صورت کامل مشخص نشده و باز هم خرافات و داستان پردازی نقشی مهم در به شهرت رسیدن آنها دارند. در واقع آن هالهی سراسر ابهام و رمز و راز همچنان آنها را در برگرفته و به این سادگیها فرصت عیان شدن حقیقت را نمیدهد.در نهایت شاید بسیاری چندان به وجود و حضور ارواح باور نداشته باشند، اما دست کم ما امیدواریم شما از مطالعهی این داستانهای تاریخی و بعضا برگرفته از افسانههای فولکلور محلی لذت برده و برای مدتی کوتاه هم که شده، ترس و هیجان آنها را لمس کنید. به همین خاطر این بار مقصدی متفاوت را برای بازدید انتخاب کردیم که از قضا این روزها، دوران پراسترسی را تجربه میکند. این مطلب برگرفته از تور آگرا نوروز 96 است . شاید برایتان عجیب باشد، اما یکی از معروفترین نقاط تسخیر شدهی جهان از قضا مکانی است که هر روزه شاهد تصمیم گیریهایی مهم و کاربردی است که تأثیراتی مستقیم و غیر مستقیم بر روابط حاکم بر کشورهای مختلف جهان دارند! بله، درست حدس زدید، کاخ سفید آمریکا نیز ظاهرا مدت مدیدی است که توسط ارواح بسیاری به تسخیر درآمده است. طبق گزارشات موجود روح افرادی همچون «ویلیام هنری هریسون»، «اندرو جکسون»، «ابیگیل لینکلن»، «توماس جفرسون»، «جان تایلر»، «دالی مدیسون»، «ویلی لینکلن» و پدرش نآبراهام لینکلن» بارها در این ساختمان و از سوی افراد متعددی مشاهده شدهاند.اما هر کدام از این ارواح هم ظاهرا به بخش خاصی از این ساختمان علاقه دارند، به عنوان مثال هریسون معمولا در حوالی اتاق زیر شیروانی رفت و آمد دارد، جکسون اما به اتاق رز علاقه دارد که در مدت ریاست جمهوری خود از آنجا به عنوان اتاق خواب استفاده میکرد، خانم آدامز هم به صورت مکرر در اتاق شرقی دیده شده است، جایی که خودش را در رختشویخانه به دار آویخت. «ماری تاد لینکلن» همسر آبراهام لینکلن زمانی گزارش داد که ارواح رؤسای جمهور سابق جفرسون و تایلر را در اتاق بیضی زرد مشاهده کرده است. از سوی دیگر وقتی الن ویلسون به دنبال بزرگ کردم باغ گل رز بود که گلهایش در اصل بوسیله «دالی مدیسون» کاشته شده بودند نیز ماجرای ارواح تکرار شد، چرا که این بار کارگران بارها حین کار با روح خانم مدیسون مواجه شدند که همچنان از باغ گلهای رز مورد علاقهاش محافظت میکرد. پسر آبراهام لینکلن که در سن یازده سالگی در کاخ سفید جان سپرد نیز از جمله ارواحی است که همچنان سکونت در این کاخ را به ترک این جهان ترجیح دادهاند. اما به جز مشاهده ارواح، گزارشات عجیبی نیز در مورد رایحههای قابل استشمام در این کاخ موجود است. ظاهرا در این ساختمان گاهی شمیم گل رز به مشام میرسد که گفته میشود به شکلی با روح خانم مدیسون در ارتباط است. یکی از ارواحی که به صورت مکرر از سوی بسیاری از افراد و ساکنان کاخ مشاهده شده و از این نظر نیز شهرتی به هم زده، آبراهام لینکلن فقید است. در میان کسانی که روح او را مشاهده کرده و یا تنها از حضور او آگاه شدهاند میتوان به «النور روزولت»، رئیس جمهور «ترومن» و دخترش و نیز «ژاکلین کندی» اشاره کرد. همچنین «ملکه ویلهِلمینا» از هلند، «جیمز هاگرتی» دبیر مطبوعاتی رئیس جمهور «دوایت آیزنهاور»، وینستون چرچیل، تئودور روزولت، دختر رونالد ریگان و نیز شوهرش نیز از دیگر ملاقات کنندگان ناخواستهی «ابی لینکلن» بودهاند. از اتاق زرد سخن گفتیم که به نحوی عجیب با خانوادهی لینکلن در ارتباط است. این اتاق گویا در زمان تصدی پست ریاست جمهوری توسط آبراهام لینکلن، کتابخانه شخصی او بوده و یکی از محبوبترین اتاقهای او در کاخ سفید بوده است.بسیاری از کارمندان کاخ سفید بارها گزارش دادهاند که این رئیس جمهور فقید را در این اتاق و در حالی مشاهده کردهاند که کنار پنجره ایستاده و به بیرون خیره شده است. بانوی نخست «گریس کالیج» (Grace Coolidge) نیز در زمان اقامت در کاخ سفید ادعایی مشابه را مطرح کرد. در کنار لینکلن، ظاهرا صدای «دیوید بارنز» (David Burns) نیز در این اتاق به گوش رسیده است.اما داستانهای افسانهای و عجیب پیرامون کاخ سفید بسیار متنوع و از سویی بینهایت جذاب هستند. در میان مکانهای تسخیر شده و معروفی که این گوشه و آن گوشهی کاخ سفید جا خوش کردهاند، زیرزمین این ساختمان شهرتی خاص دارد. برخلاف دیگر نقاط کاخ سفید که توسط شبحی از ارواح انسانی به اشغال درآمدهاند که زمانی نقشی مهم در شکلی گیر تاریخ این کشور داشتهاند، زیزمین ظاهرا منزلگاه یک گربهی شرور و اهریمنی است که از قضا شوم و بدیمن است. کسانی که ادعا کردهاند با این روح شریر مواجه شدهاند، همگی از داستانی واحد سخن میگویند. این که این گربه در ابتدا شبیه به یک بچه گربهی ناز و کوچولو ظاهرا میشود، اما وقتی به اندازه کافی به فرد نزدیک شد، بزرگ و بزرگتر شده و شبیه به شبح یک دیو شباهت پیدا میکند.موجود پشمالوی ساکن زیرزمین کاخ سفید، موجودی شوم و بدیمن است و ظاهر شدنش طلیعهی بدشانسی و فاجعه است بر طبق افسانهها ممکن است سالها یکی از پس از دیگری بگذرند و کسی با این گربه مواجه نشود، اما معمولا زمانی که این گربه خود را نشان میدهد، فاجعهای ملی در انتظار ایالات متحده است. این گربه شیطانی ظاهرا مدتی قبل از بحرات مالی بزرگ سال ۱۹۲۰ سری به این زیرزمین زده بود و همچنین درست قبل از ترور رئیس جمهور کندی نیز دیده شده است.
-
تونس وضعیت فعلی: تونس به دنبال بهار عربی و برکنار شدن زین العابدین بِن علی، رئیس جمهور این کشور که در ژانویه 2011 موجی از ناآرامی و شورش را در شمال آفریقا برانگیخت، اوضاع آرامی نداشته است. اگرچه تونس در مقایسه با سایر کشورهای منطقه (مثل مصر، لیبی و سوریه) مسیر آرام تری را برای دستیابی به دموکراسی طی کرده است و باجی قائد السِبسی اولین رئیس جمهور سکولار این کشور که پس از ناآرامی های تونس با یک انتخاب دموکراتیک برگزیده شد همچنان قدرت را به دست دارد، اما برخی حملات تروریستی کوچک از جمله کشته شدن 38 نفر در استراحتگاه ساحلی سوسه در ژوئن سال 2015، تهدیدی برای ثبات این کشور به حساب می آیند. حملات تروریستی بزرگ در پاریس و بروکسل در سال گذشته نشان دهنده آن است که تراژدی در هر نقطه ای ممکن است رخ بدهد، بنابراین سفر به تونس به خصوص برای مسافران مستقل که به دنبال گشت و گذار در نقاط کم تردد و دور از استراحت گاه های مملو از جمعیت هستند تا حد زیادی بی خطر است. این مطلب برگرفته از تور آگرا نوروز 96 است . چرا باید همین حالا بروید: با وجود بقایای شهرهای سلطنتی (در منطقه پهناور کارتِج که زمانی از رقبای روم در شمال آفریقا به شمار می رفت و اکنون توسط قطار از شهر تونس پایتخت این کشور قابل دسترسی است) و مناطق زیارتی مخصوص مسلمانان نظیر کِروان که پایتخت علم و دانش جهان اسلام در قرن هفتم و زمان حکومت اُمَویان بود، تونس همچنان پایتخت کشف نشده فرهنگی و تاریخی شمال آفریقا می باشد. مکان های تاریخی ثبت شده در فهرست یونسکو و شهرهای ساحلی نظیر شهر اِسفَکس با دیوارهای باستانی و حَمامِت، تونس را به مقصدی ایده آل برای مسافران جسور و شجاع تبدیل کرده است. اگرچه ماجرای حمله تروریستی سوسه که زمانی بهترین ساحل تونس بود، هنوز از ذهن برخی مسافران پاک نشده است، اما صنعت گردشگری این کشور در تلاش است تا با افزایش تعداد گشت های امنیتی در سواحل و هتل های بزرگ، نگرانی های موجود را کاهش دهد. از دست ندهید: اگر به دنبال جایی هستید که از استرس های مرکز اصلی تونس دور باشید، جزیره جَربه در مدیترانه محل خوبی برای تجربه فرهنگ تونس است و می توانید با هواپیما از شهر تونس به این جزیره بروید و یا بخشی از راه را با اتوبوس و باقی مسیر را با قایق طی کنید. جَربه با خانه های سفید آهکی و مناطق طبیعی حفاظت شده مملو از فلامینگو، در مقایسه با مرکز اصلی تونس مکانی جدید و نامتعارفی به نظر می رسد. اگر به مجموعه نقاشی های خیابانی جرباهود در شهر حارة صغیر الریاد که پیش از این، شهری عادی و فاقد زیبایی بود سری بزنید، جوانان تونسی و هنرمندانی بین المللی را خواهید دید که این شهر مخروبه را به هزارتویی از آثار هنری تبدیل کرده اند. توصیه کاربردی: حمله تروریستی به تونس در سال 2015 و نزدیکی این کشور به لیبی و سوریه، سفر به تونس را برای برخی مسافران رعب آور کرده است. اگرچه تضمین امنیت صد درصد در هیچ کجای جهان ممکن نیست، اما اجتناب از حضور در مکان های پر تردد در ساعات شلوغی مثل موزه باردو که هدف حمله تروریستی سال 2015 بود، می تواند از بروز خطر پیشگیری کند. حضور در اقامتگاه های کوچک خانوادگی مثل مجموعه اقامتی دیار اَبو حبیبی با کلبه های درختی در نزدیکی شهر توزِر، به جای اقامت در هتل های تفریحی بسیار بزرگ که غالبا مملو از مسافران خارجی هستند نیز می تواند شما را از خطر حملات تروریستی دور کند.
-
گرجستان وضعیت فعلی: انقلاب، هرج و مرج، انقلاب، جنگ، شورش. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاکنون اوضاع بر وفق مراد گرجستان نبوده است، این کشور آرام در منطقه قفقاز با تاکستان های بی شمار، در زمان های گذشته مکانی زیبا برای سفر ادیبان برجسته روسیه بود. اما در نتیجه جنگ کوتاه و فاجعه بار با روسیه در سال 2008، موج سرمایه گذاری خارجی که تا حدی با انتخاب دولت ملی راست گرا در سال 2012 کاهش یافت، گرجستان را به نمادی از رشد و توسعه سریع و بی وقفه تبدیل کرد. کوهستان هایی که زمانی راهزنان را در خود جای می دادند، اکنون مملو از پیست های اسکی و کلبه های ییلاقی به سبک سوئیسی هستند و نماهای رو به تخریب ساختمان های بندر باتومی در دریای سیاه که در اواخر قرن نوزدهم و به سبک آرت نوو یا هنر نو طراحی شده بودند، با دقت و وسواس فراوانی بازسازی شده اند. بازگشت هنر اعتراضی و زندگی شبانه به شهر تفلیس، آن را به یکی از مبتکر ترین پایتخت های فرهنگی اروپای شرقی تبدیل کرده است. این مطلب برگرفته از تور هند است . چرا باید همین حالا بروید: تفلیس قدیمی با جاده های خاکی و کاخ های مربوط به اواخر قرن نوزدهم که در اوایل سال های 2000 تخریب شده بودند، اکنون جای خود را به شهری بسیار آراسته و جهانی داده است، اما همچنان روح طغیان گر و کولی وار تفلیس در مناطق تاریخی شهر از جمله بارهای غیرقانونی مثل کافه لینویل حضور دارد؛ در این کافه قدیمی چلچراغ هایی متعلق به قرن نوزدهم و تابلو های نقاشی انگشتی بر روی دیوارها خودنمایی می کنند، اما ساخت و سازهای جدید و پر سر و صدا در نقاط مختلف شهر از جمله مجموعه پانوراما که از پروژه های محبوب بیدزینا ایوانیشویلی، میلیاردر معروف و نخست وزیر سابق گرجستان است، تهدیدی برای زیبایی های شهر قدیمی تفلیس می باشند و حس حضور در یک مکان تاریخی و قدیمی را از بین می برند. از دست ندهید: با دو ساعت رانندگی از تفلیس، کوهستان ها جای خود را به تاکستان های منطقه کاخِتی، روستای معروف تولید نوشیدنی در گرجستان می دهند. هتل بوتیک های شیکی مثل شاتومِر (کجا می توانید یک هتل پیدا کنید که گنجه های متعلق به قرن نوزدهم، استخر، میدانگاه نمادین در میان باغ و عکس های ستاره های ایتالیایی فیلم های فِدِریکو فِلینی را بر روی دیوارهای رستورانش داشته باشد؟) جزو بهترین هتل های منطقه هستند و با اقامت در آنها می توانید پیاده به سمت صومعه های قرون وسطایی بالای تپه بروید و با پرداخت فقط دو دلار یک بطری نوشیدنی گرجی تهیه کنید. توصیه کاربردی: صرف نوشیدنی در گرجستان ممکن است به مسئله ای مخاطره آمیز تبدیل شود، به ویژه برای مردانی که پیشنهاد میزبان خیرخواه خود را برای صرف نوشیدنی رد می کنند و با این کار موجب دلخوری او می شوند. فرهنگ میهمان نوازی در گرجستان ممکن است تا حدی به مرز اجبار و پرخاش نزدیک شود (تصور کنید که چند غریبه شما را به زور به رستورانشان ببرند و اصرار کنند که ده شات نوشیدنی را سر بکشید.) بنابراین اگر می خواهید بدون تلوتلو خوردن و از دست دادن تعادل خود به هتل برگردید در برابر این پیشنهادها مقاومت کنید و ریسک آن را نیز بپذیرید. رانندگی در حال مستی نیز در گرجستان رایج است، بنابراین از رانندگی در هنگام شب و بعد از پایان جشن های سوپرا خودداری کنید و ضمنا بعد از پایان جشن، روی پیشنهاد هیچ کس برای رساندن تان به مقصد حساب نکنید.
-
تیمور لِسته وضعیت فعلی: در چند قرن اخیر کشور یک میلیون نفری تیمور لِسته یا تیمور شرقی متشکل از جزیره تیمور و بخشی از مجمع الجزایر اندونزی، مستعمره پرتغال بود. در سالهای دهه 1970 میلادی تیمور از استعمار پرتغال خارج شد و در سال 1975 به اندونزی پیوست. در همه پرسی سال 1999 مردم تیمور شرقی به استقلال این کشور از اندونزی رای دادند ولی در پانزده سال گذشته این کشور با جنگ های داخلی خونبار مواجه بود و در این مدت توسط سازمان ملل متحد اداره می شد. در سال 2012 نیروهای سازمان ملل از این منطقه خارج شدند و در حال حاضر این کشور تحت عنوان جمهوری دموکراتیک تیمور لِسته در جامعه جهانی رسمیت پیدا کرده است و هویت این کشور به عنوان یکی از مقاصد گردشگری ماجراجویانه در جنوب شرق آسیا، در حال شکل گیری است. این مطلب برگرفته از تور هند است . چرا باید همین حالا بروید: تیمور شرقی که اکنون به ثبات رسیده است، مسافران بی باک و جسور را به سمت زیبایی های طبیعی مبهوت کننده خود جذب می کند، به ویژه صخره های مرجانی رنگارنگ با طول بیش از 161 کیلومتر که در کنار سواحل وسیع و البته توسعه نیافته قرار دارند. این مکان جزو معدود مناطق جهان با صخره های مرجانی است، زیرا توسعه و ساخت و سازهای بی قاعده، تهدیدی زیستی برای مرجان ها می باشد. تیمور بهترین منطقه در جهان برای شنا با لوله تنفسی و غواصی است. در آبهای اطراف تیمور، متنوع ترین گونه های مرجانی و ماهی ها زندگی می کنند. گشت های یک روزه در ساحل و غواصی در میان آبهای اطراف بندر دیلی و توتواِلا با هزینه بسیار پایینی و در حدود روزانه 45 دلار امکان پذیر است. از دست ندهید: در اوایل بهار به تیمور سفر کنید، چون در این فصل از سال کارناوال شادی بزرگی در تیمور برگزار می شود. این رویداد به تازگی وارد تقویم فرهنگی کشور شده است (جشن های تیمور برای اولین بار در سال 2010 توسط نخستین وزارت گردشگری این کشور سازماندهی شدند). شرکت در این کارناوال شادی فرصتی برای مشاهده تنوع موسیقی و رقص های سنتی این کشور است. لباس های سنتی عجیب و غیر معمول تیمور نیز در این کارناوال به حراج گذاشته می شوند. در طول برگزاری کارناوال که در ماه فوریه یا مارس انجام می شود، شهر دیلی به طور کامل تعطیل است و جشن و پایکوبی تا صبح ادامه می یابد. توصیه کاربردی: اگرچه تیمور لِسته کشوری نسبتا با ثبات محسوب می شود، اما همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و جرائم کوچک در آن رخ می دهد. در حال حاضر گردشگری در این کشور چندان متداول نیست و بنابراین مسافران خارجی در مرکز توجه قرار می گیرند. تا حد امکان سعی کنید خود را در معرض هدف مجرمین قرار ندهید: دوربین های گران قیمت، گوشی های آیفون و سایر وسایل قیمتی خود را در دیدرس قرار ندهید (یا آنها را در اتومبیل نگذارید). خانم هایی که به تنهایی و یا پس از تاریک شدن هوا به گردش می روند باید بیشتر احتیاط کنند.
-
آلبانی وضعیت فعلی: آلبانی برای چندین دهه یکی از کم بازدیدترین و غیر قابل دسترس ترین کشورهای جنوب شرق اروپا بود. سیاست های انزوا طلبانه رهبر کمونیست و دیکتاتور این کشور اِنوِر هوجا (که چهل سال را صرف ساخت هفتصد هزار پناهگاه دفاعی زیر زمینی بی فایده در سراسر کشور نمود) در نهایت منجر به هرج و مرج و سقوط آلبانی بعد از مرگ هوجا در سال 1985 و به دنبال آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. آلبانی در حال حاضر همانند کشورهای همسایه خود در دریای آدریاتیک امن است. صنعت گردشگری رو به رشد در شهرهای حفاظت شده مربوط به دوران عثمانی شامل بِرات و جیروکاسترا که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده اند و همچنین ساحل آبهای آبی آلبانی، سالانه 3.5 میلیون گردشگر را به این کشور جذب می کند. این مطلب برگرفته از تور هند است . چرا باید همین حالا بروید: سواحل دریای آدریاتیک در ایتالیا و کرواسی دارای تعداد زیادی استراحتگاه مدرن ساحلی مملو از جمعیت هستند، اما سواحل آلبانی با بقایای میدانگاه های یونانی – رومی و کلیسا های آهکی ارتودوکس، جزء معدود سواحلی در اروپا هستند که حتی در تعطیلات و ماه های پر مسافر نیز می توان به راحتی و با آرامش کامل در آنها دراز کشید و آفتاب گرفت. ساحل صخره ای جنوب وِلوره و روستاهای یونانی این منطقه از جمله دِرمی، وونو و هیماره با پیاده روهای باریک ، کافه های روباز و ماهی فروشی هایی که اِسکوئید (ماهی مرکب) تازه می فروشند، مملو از مهمانخانه های بی اَند بی (تخت خواب و صبحانه) هستند و هزینه یک شب اقامت در آنها حدود 25 دلار است. تعداد مسافرانی که از خارج از منطقه بالکان به آلبانی می آیند بسیار پائین است، اما همین تعداد اندک به گرمی مورد استقبال قرار می گیرند. بنابراین اگر صاحب مهمانخانه شما را به گشت با موتور سیکلت در ساحل و یا رقابت بر سر نوشیدن نوشیدنی دعوت کرد تعجب نکنید. از دست ندهید: فقدان توسعه و پیشرفت در آلبانی به نفع مناطقی است که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده اند و یکی از آنها مجموعه بسیار گسترده و عظیم بوترینت است که از بزرگترین شهرهای یونانی – رومی اروپا محسوب می شود و به بهترین شکل ممکن حفظ شده است. بوترینت که بیست دقیقه با اتوبوس تا شهر ساحلی سارانده در نزدیکی مرز یونان فاصله دارد، مانند اِفِسوس در داستان ایندیانا جونز است: یک شهر متروک با مجموعه ای از میدانگاه ها، ستون های سنگی پراکنده، تعمید گاه های مربوط به اوایل مسیحیت و کلیسا های دوره بیزانس با کاشی کاری های رومی. در میانه مسیر سارانده تا بوترینت برای صرف ناهار در رستوران خانوادگی کلبه مانند آلبیوری در روستای کِزامیل برای صرف ناهار توقف کنید و از طعم میگوهای سیردار لذیذ و مناظر زیبای این منطقه لذت ببرید. توصیه کاربردی: علی رغم وجود سیستم اتوبوسرانی به ظاهر گسترده در آلبانی، هیچ کاری در این کشور طبق برنامه و به موقع انجام نمی شود. بهتر است جدول ساعات حرکت اتوبوس ها را که توسط شرکت های بزرگ حمل و نقل چاپ و توزیع می شود، کنار بگذارید و با آغوش باز به استقبال فورگون ها یا مینی بوس های شلوغ و پر هرج و مرج، به ویژه در جنوب وِلوره بروید. این وَن های سفید با یک برنامه ی نامنظم در مسیرهای ثابتی حرکت می کنند و در هر کجایی که مسافران اراده کنند، آنها را سوار و پیاده می کنند. اگرچه این وَن ها هیچ گاه به موقع حرکت نمی کنند، اما همیشه می توانید یکی از آنها را برای رفتن به منطقه ای در نزدیکی مقصد مورد نظرتان پیدا کنید. در طول مدتی که منتظر رسیدن وَن هستید، در یکی از کافه هایی که کنار همه ایستگاه ها پیدا می شوند بنشینید و یک قهوه آلبانیایی قوی سفارش بدهید (و هرگز به آن قهوه تُرک نگویید، مگر اینکه خود را برای یک جر و بحث حسابی آماده کرده باشید) و بدانید که بالا انداختن شانه با بی تفاوتی در همه جای جهان یک مفهوم دارد : "دیر یا زود می رسد" .
-
ازبکستان وضعیت فعلی: ازبکستان (تحت حکومت رئیس جمهور خشن و سلطه گر این کشور، اسلام کریمُف)، مانند سایر "استان" های آسیای مرکزی که در گذشته جزء اتحاد جماهیر شوروی بودند، مدت های مدیدی است که با سیاست های انزوا طلبانه یک حکومت دیکتاتور و تهدیدهای تروریستی متناوب دست به گریبان است. علی رغم این مسئله و شاید به دلیل تیزبینی بسیار بالای کریمُف، ازبکستان مکان بسیار امنی برای مسافران است. این کشور که زمانی مرکز جاده معروف ابریشم بود، یکی از شگفت انگیز ترین و تاریخی ترین کشورهای آسیای مرکزی به شمار می رود و برای مسافرانی که خواهان بازدید از مکان های توریستی کمتر شناخته شده هستند، مکانی ایده آل است. زیبایی های معماری و طبیعت شگفت انگیز از جذابیت های این کشور می باشد. وجود مردمی شاد و میهمان نواز نیز از دیگر ویژگی های ازبکستان است، به طوریکه صرف شام در محیطی آرام و ساکت در قطار شبانه صحرایی تاشکَند به مقصد بُخارا، به احتمال زیاد به یک میهمانی شاد و پر سر و صدا به صرف نوشیدنی با افراد غریبه تبدیل خواهد شد. این مطلب برگرفته از تور هند است . چرا باید همین حالا بروید: مهمترین مراکز تاریخی ازبکستان یعنی کاروانسراهایی شگفت انگیز با کاشی کاری های زیبای آبی رنگ در سمرقند و بخارا در سالهای اخیر بازسازی شده اند و دولت بقایای این بناهای تاریخی متعلق به قرن چهاردهم را به شکل اولیه خود و به صورت کاخ هایی زیبا و پر تلالو درآورده است. بازسازی ده ساله میدان رِجیستان سمرقند سال گذشته به پایان رسید. اگرچه منتقدین میزان این بازسازی ها را بیش از حد لزوم می دانند، اما همچنان بخارا و سمرقند، دو نمونه شگفت انگیز از معماری شهری در جهان اسلام و یادآور دورانی هستند که آسیای مرکزی مهد علم، هنر و تجارت در جهان بوده است. از دست ندهید: از رفتن به رستوران های کاخ مانند با معماری قدیمی و رقصنده های عربی که هدف آنها فقط جلب گردشگران خارجی است خودداری کنید. کافه های کنار خیابان و بازارهای پرهیاهوی ازبکستان، بهترین مکان برای چشیدن طعم غذاهای لذیذ این کشور است؛ غذاهایی خوشمزه و خوش عطر مثل پیلاف که با گوشت داغ بره سرو می شود و مخصوص غرب ازبکستان است و یا نودِل لَگمَن که مخصوص شرق این کشور بوده و متاثر از فرهنگ چین می باشد. در قلب بازار جدید بخارا و دورتر از فروشندگان لباس های مخمل گلدوزی شده که یک کت را به قیمت 100 دلار می فروشند، کافه ساده و بدون زرق و برقی قرار گرفته است که پیلاف خانگی را در پاتیل های بزرگی در ورودی کافه تهیه و سرو می کند و با عطر خوش این غذا، مشتریان را به سمت خود جذب می کند. ترکیب گوشت بره، هویج، سماق قرمز و برنج، فوق العاده خوش طعم و مدهوش کننده است. این غذا به سبک های گوناگونی تهیه می شود و در نوع دیگر آن، از تخم بلدرچین، سیر تازه و گوشت اسب استفاده می شود. توصیه کاربردی: اگرچه وضعیت سیاسی ازبکستان احتمالا تاثیر مستقیمی بر روی شما نخواهد داشت (حتی در پست های بازرسی نظامی در مرز استان ها یا ایستگاه های پر هرج و مرج قطار هم مسافران خارجی به خوبی توسط مامورین راهنمایی می شوند)، اما گفتگو با مردم محلی و شرکت در بحث هایی درباره فردی که اگر بخواهیم محترمانه توصیفش کنیم، اولین و آخرین رئیس جمهور ازبکستان خوانده می شود، کار عاقلانه ای نیست. ترس شدید مردم از سرویس امنیت ملی ازبکستان که به سبک کِی جی بی (سازمان پلیس مخفی شوروی) اداره می شود، به مسئله ای عادی تبدیل شده و مجازات مخالفت سیاسی با حکومت این کشور، شکنجه و اعدام است. اگرچه سفر به مناطقی با محدودیت های سیاسی، ابزار قدرتمندی برای تبادلات فرهنگی است، اما در نظر داشته باشید که تاثیرات این سفر بر روی شما ممکن است تا مدت ها پس از بازگشت به خانه هم ادامه پیدا کند.
-
لطفا برای گردشگری - دکوراسیون و بخش عمومی انجمن جدید ایجاد کنید ممنون